بَه چه زیبا گشته امشب / خیمه های آل طاها
در نماز و در نیازند / صوت قرآن گشته برپا
گوییا که، آخرین دیدار ماه و آسمان است
وای من که، عصر فردا، ماهُ بر روی سنان است
خیزران و، تازیانه، سهم جمله کودکان است
همهمه برپا شد - خون جگر زهرا شد
تن زینب لرزید - در دلش غوغا شد
آه و واویلا
میون سینه امشب، تلاطم، گرفته / دلشوره ی عجیبی
پیچیده توی صحرا، یه ناله، که ای وای / چقدر حسین غریبی
چشم آسمون دوباره، میخواد از غصه بباره - شب عاشورا رسیده، دل زینب بیقراره
رسیده وقت جدایی، بین خواهر و برادر / اومده آروم نشسته، روبروش این دم آخر
بعد پنجاه سال که با هم بودیم و جدا نبودیم
میزنی حرف جدایی، مگه عهد نبسته بودیم
آه و واویلا واویلا
زینب، بیا امشب، تماشای من کن
فکری، ز سوز دل، به غم های من کن
از امشب تو فکر معجر باش / به فکر یک جسم بی سر باش / دلاور باش
مادرم منتظره، باید من برم / هنوز زخمیه دره، باید من برم
زینب، زینب، بیا بشیم کنار من - زینب، زینب، گریه نکن بهار من
ببین که وقت رفتن، برادر تو اومده
بیا بشین کنارمو، وصیتامو گوش بده
امشب / سرم روی شونه ی تو، آروم گرفته خواهر من / تو هم شبیه فاطمه، نشسته ای برابر من
امشب / صدای قرآن پیچیده، میون خیمه گاهم اما / دشمن داره آماده میشه، برای قتل عام فردا
وای از غریبی