وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)
شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۸، ۰۷:۵۶ ق.ظ

مراسم عزاداری اربعین حسینی / دبیرستان شهید بهشتی؛ شهرری - 15 بهمن 88

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

روضه: بیایید ختم آقا گریه کنید؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

روضه: بیایید ختم آقا گریه کنید

بیایید ختم آقا گریه کنید

بیایید با شهدا گریه کنید

شمع و قرآن بیارید، خرما بدید

مثل زینب این روزا گریه کنید

 

اربعین ریختن خون سیبه

آخه چلّم یه شاه غریبه

 

چله‌ی لبای خشک و کبوده

چله‌ی آتیش و خیمه و دوده

چله‌ی سقا و مشک پارشه

چله‌ی افتادن کلاه خوده

 

چله‌ی سرنگونی علمه

چله‌ی آوارگی حرمه

 

چله‌ی روضه‌ی یه بی کفنه

چله‌ی سر روی نیزه زدنه

چله‌ی سجده‌ی شمشیر و سنان

برای زیارت یک بدنه

 

چله‌ی نعلای تازه اومده

چله‌ی تشییع جنازه اومده

 

صدای قافله از راه می‌رسه

کاروان گله از راه می‌رسه

هنوز از گوشه کنار قتلگاه

صدای ناله‌ی زهرا می‌رسه

 

بوی گریه همه جا رو می‌گیره

میره و عرش خدا رو می‌گیره

 

از دیار سنگ پرونی اومدن

مثل برگای خزونی اومدن

یه نشون میون این قافله هست

همگی قامت کمونی اومدن

 

نه به دیده مونده سوی دیدنی

نه نفس برا نفس کشیدنی

 

خسته از راه اسارت اومدن

همگی برا زیارت اومدن

دست خالی که نه با گهواره و

پیرهن رفته به غارت اومدن

 

اومدن عزادار یک لاله‌اند

سیاپوش دختر سه ساله‌اند

 

****

کربلا بود ولی وه که چه غوغایی داشت
بغض‌هایی که شکستند تماشایی داشت

اربعین بود ولی زنده‌تر از عاشورا
هر که یک کرب و بلا گوشه
‌ی تنهایی داشت

حاجتی نیست کسی سفره‌ی دل باز کند
هر که با قافله آمد رخ زهرایی داشت

از عصا خواست مدد هرکه تعجب نکنید
روزگاری تن این خسته دلان پایی داشت

نشنیدید صدایی ز
پس خیمه رسید
به گمانم که زنی نغمه‌ی لالایی داشت

حرف از آب میارید، سخن از مشک مگو
آخر این قافله هم مشکی و سقایی داشت

****

دیده بگشا آمدم من از اسارت

کرده‌ام با اشک خود غسل زیارت

 

می‌زند آتش به جان من حدیث غربت تو

من زیارت نامه می‌خوانم کنار تربت تو

 

با تو بودم همسفر منزل به منزل

تو روی نی خواهرت زینب به محمل

 

کرده در باغ دل زینب گل ماتم شکوفه

یاحسین گفتم ولی سنگم زدند در بین کوفه

 

آمدم من از سفر بعد از چهل شب

در کجایی ای تمام هست زینب

 

می‌چکد بر دامنم از دیده اشک دانه دانه

من ز هجده یوسفم یک پیرهن دارم نشانه

 

من که هستم خون جگر مانند لاله

تو مپرسی حال زهرای سه ساله

 

تا نفس دارم میان سینه و تا زنده هستم

از امانت داری‌ام من تا ابد شرمنده هستم

 

من زکنج و گوشه‌ی ویرانه گویم

با تو من از دختر دردانه گویم

 

از غم طفل شهیده خون به چشم افشانده ام من

ای عزیز بی کفن بر او کفن پوشانده ام من

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

تصاویر مراسم:

موجود نیست



نوشته شده توسط یاحق
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

سالیانی‌ست که با نوکری‌ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

روضه: بیایید ختم آقا گریه کنید؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

روضه: بیایید ختم آقا گریه کنید

بیایید ختم آقا گریه کنید

بیایید با شهدا گریه کنید

شمع و قرآن بیارید، خرما بدید

مثل زینب این روزا گریه کنید

 

اربعین ریختن خون سیبه

آخه چلّم یه شاه غریبه

 

چله‌ی لبای خشک و کبوده

چله‌ی آتیش و خیمه و دوده

چله‌ی سقا و مشک پارشه

چله‌ی افتادن کلاه خوده

 

چله‌ی سرنگونی علمه

چله‌ی آوارگی حرمه

 

چله‌ی روضه‌ی یه بی کفنه

چله‌ی سر روی نیزه زدنه

چله‌ی سجده‌ی شمشیر و سنان

برای زیارت یک بدنه

 

چله‌ی نعلای تازه اومده

چله‌ی تشییع جنازه اومده

 

صدای قافله از راه می‌رسه

کاروان گله از راه می‌رسه

هنوز از گوشه کنار قتلگاه

صدای ناله‌ی زهرا می‌رسه

 

بوی گریه همه جا رو می‌گیره

میره و عرش خدا رو می‌گیره

 

از دیار سنگ پرونی اومدن

مثل برگای خزونی اومدن

یه نشون میون این قافله هست

همگی قامت کمونی اومدن

 

نه به دیده مونده سوی دیدنی

نه نفس برا نفس کشیدنی

 

خسته از راه اسارت اومدن

همگی برا زیارت اومدن

دست خالی که نه با گهواره و

پیرهن رفته به غارت اومدن

 

اومدن عزادار یک لاله‌اند

سیاپوش دختر سه ساله‌اند

 

****

کربلا بود ولی وه که چه غوغایی داشت
بغض‌هایی که شکستند تماشایی داشت

اربعین بود ولی زنده‌تر از عاشورا
هر که یک کرب و بلا گوشه
‌ی تنهایی داشت

حاجتی نیست کسی سفره‌ی دل باز کند
هر که با قافله آمد رخ زهرایی داشت

از عصا خواست مدد هرکه تعجب نکنید
روزگاری تن این خسته دلان پایی داشت

نشنیدید صدایی ز
پس خیمه رسید
به گمانم که زنی نغمه‌ی لالایی داشت

حرف از آب میارید، سخن از مشک مگو
آخر این قافله هم مشکی و سقایی داشت

****

دیده بگشا آمدم من از اسارت

کرده‌ام با اشک خود غسل زیارت

 

می‌زند آتش به جان من حدیث غربت تو

من زیارت نامه می‌خوانم کنار تربت تو

 

با تو بودم همسفر منزل به منزل

تو روی نی خواهرت زینب به محمل

 

کرده در باغ دل زینب گل ماتم شکوفه

یاحسین گفتم ولی سنگم زدند در بین کوفه

 

آمدم من از سفر بعد از چهل شب

در کجایی ای تمام هست زینب

 

می‌چکد بر دامنم از دیده اشک دانه دانه

من ز هجده یوسفم یک پیرهن دارم نشانه

 

من که هستم خون جگر مانند لاله

تو مپرسی حال زهرای سه ساله

 

تا نفس دارم میان سینه و تا زنده هستم

از امانت داری‌ام من تا ابد شرمنده هستم

 

من زکنج و گوشه‌ی ویرانه گویم

با تو من از دختر دردانه گویم

 

از غم طفل شهیده خون به چشم افشانده ام من

ای عزیز بی کفن بر او کفن پوشانده ام من

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

تصاویر مراسم:

موجود نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی