وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)
دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۶ ق.ظ

مراسم هفتگی در دهه کرامت / هیئت تیم هنری 3 در 4؛ انقلاب - 29 خرداد 1400

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: همه درگیر انتخاباتند؛ پخش آنلاین | دانلود

مناجات: قرائت دعای توسل؛ پخش آنلاین | دانلود

مدیحه خوانی: خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: همه درگیر انتخاباتند

همه درگیر انتخاباتند

من نشستم در انتظار خودت

حق رأی و حساب بعدش را

می‌گذارم در اختیار خودت

 

بین هر کس که آمد و رفته

این تو هستی که انتخاب منی

ای سوالی که مانده بی پاسخ

پرسشی کن که تو جواب منی

 

شاعر: حسین رضائیان

مناجات: قرائت دعای توسل

می‌خواهمت به جای نفس جای هرچه نیست

در این دلم حساب شما چیز دیگری‌ست

 

من در هجای دوم تو فتح می‌شوم

آری؛ در این حروف مقدس بگو که چیست؟

 

حا، سین و یاء و نون همگی رمزِ بودنند

ای زندگی میان نبودم کمی بایست

 

می‌آیی و تمام این شیشه‌های اشک

در سایه‌ی ضریح گلویت شکستنی‌ست

 

پَر دادی‌اش به عرش خدا، تا خودت، بهشت

هرکس به پای روضه‌ی تو قطره‌ای گریست

 

حق می‌دهم برای کسی جز تو نشکنم

آخر شبیه درد تو آقا کجاست؟ کیست؟

 

شاعر: علیرضا لک

مدیحه خوانی: خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد

شب از نفس افتاد، باران را صدا زد

پروانه بالش سوخت، درمان را صدا زد

خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد

بیچاره‌اى در صحن، سلطان را صدا زد

دستِ گدایى پیش تو همواره باز است

پرسه زدن در مرقدت عین نماز است

 

نامِ على موسى الرضا شهد کلام است

ذکرِ رضا جان روى زخمم التیام است

با تو همیشه نوکرت در احترام است

غیر از تو خواهش پیش هر فردى حرام است

عمری‌ست سوی گنبد تو تا شدم من

آقایى از تو بود اگر آقا شدم من

 

مشهد همیشه لذتِ دیدار دارد

هرکس که مى‌آید زیارت کار دارد

دردِدلى در گوشه‌اى با یار دارد

دیدم کشاورزى که هِى اصرار دارد:

محصولِ من دستِ خودت، دورت بگردم

ای کاش که از این زیارت برنگردم

 

پیرزنى آورده قالیچه برایت

مى زد تو را با لهجه‌اى شیرین صدایت

بهتر ندارُم تا بیندازُم به پایت

یعنى تمامِ هستی‌اُم آقا فدایت

بال ملک فرشِ عبورِ زائرانت

خلوت نخواهد شد حضورِ زائرانت

 

در زائرانِ تو مسیحا دم زیاد است

در جاى جاىِ مرقدت حاتم زیاد است

یک گوشه چشمت از سرِ آدم زیاد است

آن قدر خوبى پیش تو هم کم، زیاد است

تعبیرِ رأفت از نگاهت پا گرفته

خوبىِ مطلق از شما معنا گرفته

 

مثلِ کویرم، پیش تو آباد هستم

از سائلانِ پنجره فولاد هستم

در صحن آزادىِ تو آزاد هستم

در اکثرِ اوقات گوهرشاد هستم

در صحنِ گوهرشاد از دنیا جدایم

انگار مى افتد به جنت رد پایم

سنگ آمدم پیشت طلا برگردم این بار

خاکم که باید کیمیا برگردم این بار

زندانی‌ام شاید رها برگردم این بار

با یک برات کربلا برگردم این بار

هر بار رفتم کربلا از تو گرفتم

من زندگى را از خدا، از تو گرفتم

 

آهوى سرگشته شدم ضامن ندارم

مردابی‌ام! جز برکه‌اى ساکن ندارم

من ظاهراً خوبم ولى باطن ندارم

من که به غیر از حضرتِ ثامن ندارم

من آمدم اى شاه! دنبال پناهم

چیزى ندارم غیر از این بارِ گناهم

 

گفتى که می‌آیى به وقت احتضارم

گفتى که می‌بینم تو را بینِ مزارم

گفتى که محشر می‌رسى بر حال زارم

مشتاق مرگ و منتظر بر آن سه بارم

هر لحظه آقاجان به داد من رسیدى

بارِ مرا تنها تو بودى که خریدى

 

خورشید می‌آید که تکثیرش کنى تو

جانم به آن رویا که تعبیرش کنى تو

قرآن نشسته تا که تفسیرش کنى تو

آورده‌ام دل را که تعمیرش کنى تو

دستور دادى شیر پرده رخ نشان داد

ارکان آنجا را به یک غرش تکان داد

 

ذکر سجودت ابر و باران را خبر کرد

نور نگاهت روحِ ایمان را خبر کرد

شهر خراسان کلّ ایران را خبر کرد

خاک عبایت تا فقیران را خبر کرد

از هر نژادى زائرى آمد کنارت

وقت غزل شد، شاعرى آمد کنارت

 

تو اهل شعری و غزل‌هاى حماسى

اشعار نابِ فاطمى با عطر یاسى

روضه به پا کردى به دوران سیاسى

دایر شده درس تو با زهرا شناسى

هر لحظه‌ات با روضه‌ى مادر گذشته

عمرت کنارِ چشمه‌ى کوثر گذشته

 

این در همیشه باز بوده دعوتى نیست

آن قدر جا دارد سرایش، نوبتى نیست

زائر شدن غیر از کمى خوش همتى نیست

در آرزوىِ ما غذاى حضرتى نیست

عمری‌ست پاى سفره‌ى شاه جهانیم

اصلاً مگر بوده که ما بى نان بمانیم

 

مثلِ تو من هم با کبوترها شفیقم

از قم رسیدم، شاعرِ صحنِ عتیقم

عمری‌ست نامت حک شده روىِ عقیقم

هر جا نشستم، گفته‌ام با تو رفیقم

آیا رفاقت انتها دارد؟ ندارد

دورى زِ تو آیا دوا دارد؟ ندارد

 

جز تو کسى فکرِ دواىِ ما نبوده

دور از رضا بودن رضاىِ ما نبوده

جز صحن گوهرشاد جاىِ ما نبوده

مشهد اگر چه کربلاىِ ما نبوده

اما خدا را با رضا جان می‌شناسیم

از لطف او بوده که قرآن می‌شناسیم

 

مشهد، خدا نزدیک‌تر از پیرهن‌هاست

اینجا پناهِ آخرینِ بی‌وطن‌هاست

از خوبی‌اش در گوشِ ما دائم سخن‌هاست

مشهد، محل اتحاد سینه‌زن‌هاست

چیزى نمانده تا محرم، آه آقا...

باید شوم با گریه‌ات همراه آقا

 

سر را به دامان جوادت می‌گذارى

یعنى که تنها نیستى، همراه دارى

ترسى براى غارت خیمه ندارى

در حجره‌اى... اینجا نمی‌آید سوارى

در بین جمعیت خبر از خواهرت نیست

شکر خدا وقت شهادت دخترت نیست

 

شاعر: محمدسعید ابراهیمی

-----------------------------------

 

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

 

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

 

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

 

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

 

ای که حریمت مَثل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

 

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان‌سوز به آهم بده

 

لشکر شیطان به کمین منند

بی‌کسم ای شاه پناهم بده

 

از صف مژگان نگهی کن به منب

با نظری یار و سپاهم بده

 

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

 

ای که عطابخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

 

آن چه صلاح است برای «حسان»

از تو اگر هم که نخواهم بده

 

شاعر: حبیب الله چایچیان (حسان)

 

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

تصاویر مراسم:

موجود نیست



نوشته شده توسط یاحق
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

سالیانی‌ست که با نوکری‌ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: همه درگیر انتخاباتند؛ پخش آنلاین | دانلود

مناجات: قرائت دعای توسل؛ پخش آنلاین | دانلود

مدیحه خوانی: خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: همه درگیر انتخاباتند

همه درگیر انتخاباتند

من نشستم در انتظار خودت

حق رأی و حساب بعدش را

می‌گذارم در اختیار خودت

 

بین هر کس که آمد و رفته

این تو هستی که انتخاب منی

ای سوالی که مانده بی پاسخ

پرسشی کن که تو جواب منی

 

شاعر: حسین رضائیان

مناجات: قرائت دعای توسل

می‌خواهمت به جای نفس جای هرچه نیست

در این دلم حساب شما چیز دیگری‌ست

 

من در هجای دوم تو فتح می‌شوم

آری؛ در این حروف مقدس بگو که چیست؟

 

حا، سین و یاء و نون همگی رمزِ بودنند

ای زندگی میان نبودم کمی بایست

 

می‌آیی و تمام این شیشه‌های اشک

در سایه‌ی ضریح گلویت شکستنی‌ست

 

پَر دادی‌اش به عرش خدا، تا خودت، بهشت

هرکس به پای روضه‌ی تو قطره‌ای گریست

 

حق می‌دهم برای کسی جز تو نشکنم

آخر شبیه درد تو آقا کجاست؟ کیست؟

 

شاعر: علیرضا لک

مدیحه خوانی: خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد

شب از نفس افتاد، باران را صدا زد

پروانه بالش سوخت، درمان را صدا زد

خورشیدِ هر مغرب، خراسان را صدا زد

بیچاره‌اى در صحن، سلطان را صدا زد

دستِ گدایى پیش تو همواره باز است

پرسه زدن در مرقدت عین نماز است

 

نامِ على موسى الرضا شهد کلام است

ذکرِ رضا جان روى زخمم التیام است

با تو همیشه نوکرت در احترام است

غیر از تو خواهش پیش هر فردى حرام است

عمری‌ست سوی گنبد تو تا شدم من

آقایى از تو بود اگر آقا شدم من

 

مشهد همیشه لذتِ دیدار دارد

هرکس که مى‌آید زیارت کار دارد

دردِدلى در گوشه‌اى با یار دارد

دیدم کشاورزى که هِى اصرار دارد:

محصولِ من دستِ خودت، دورت بگردم

ای کاش که از این زیارت برنگردم

 

پیرزنى آورده قالیچه برایت

مى زد تو را با لهجه‌اى شیرین صدایت

بهتر ندارُم تا بیندازُم به پایت

یعنى تمامِ هستی‌اُم آقا فدایت

بال ملک فرشِ عبورِ زائرانت

خلوت نخواهد شد حضورِ زائرانت

 

در زائرانِ تو مسیحا دم زیاد است

در جاى جاىِ مرقدت حاتم زیاد است

یک گوشه چشمت از سرِ آدم زیاد است

آن قدر خوبى پیش تو هم کم، زیاد است

تعبیرِ رأفت از نگاهت پا گرفته

خوبىِ مطلق از شما معنا گرفته

 

مثلِ کویرم، پیش تو آباد هستم

از سائلانِ پنجره فولاد هستم

در صحن آزادىِ تو آزاد هستم

در اکثرِ اوقات گوهرشاد هستم

در صحنِ گوهرشاد از دنیا جدایم

انگار مى افتد به جنت رد پایم

سنگ آمدم پیشت طلا برگردم این بار

خاکم که باید کیمیا برگردم این بار

زندانی‌ام شاید رها برگردم این بار

با یک برات کربلا برگردم این بار

هر بار رفتم کربلا از تو گرفتم

من زندگى را از خدا، از تو گرفتم

 

آهوى سرگشته شدم ضامن ندارم

مردابی‌ام! جز برکه‌اى ساکن ندارم

من ظاهراً خوبم ولى باطن ندارم

من که به غیر از حضرتِ ثامن ندارم

من آمدم اى شاه! دنبال پناهم

چیزى ندارم غیر از این بارِ گناهم

 

گفتى که می‌آیى به وقت احتضارم

گفتى که می‌بینم تو را بینِ مزارم

گفتى که محشر می‌رسى بر حال زارم

مشتاق مرگ و منتظر بر آن سه بارم

هر لحظه آقاجان به داد من رسیدى

بارِ مرا تنها تو بودى که خریدى

 

خورشید می‌آید که تکثیرش کنى تو

جانم به آن رویا که تعبیرش کنى تو

قرآن نشسته تا که تفسیرش کنى تو

آورده‌ام دل را که تعمیرش کنى تو

دستور دادى شیر پرده رخ نشان داد

ارکان آنجا را به یک غرش تکان داد

 

ذکر سجودت ابر و باران را خبر کرد

نور نگاهت روحِ ایمان را خبر کرد

شهر خراسان کلّ ایران را خبر کرد

خاک عبایت تا فقیران را خبر کرد

از هر نژادى زائرى آمد کنارت

وقت غزل شد، شاعرى آمد کنارت

 

تو اهل شعری و غزل‌هاى حماسى

اشعار نابِ فاطمى با عطر یاسى

روضه به پا کردى به دوران سیاسى

دایر شده درس تو با زهرا شناسى

هر لحظه‌ات با روضه‌ى مادر گذشته

عمرت کنارِ چشمه‌ى کوثر گذشته

 

این در همیشه باز بوده دعوتى نیست

آن قدر جا دارد سرایش، نوبتى نیست

زائر شدن غیر از کمى خوش همتى نیست

در آرزوىِ ما غذاى حضرتى نیست

عمری‌ست پاى سفره‌ى شاه جهانیم

اصلاً مگر بوده که ما بى نان بمانیم

 

مثلِ تو من هم با کبوترها شفیقم

از قم رسیدم، شاعرِ صحنِ عتیقم

عمری‌ست نامت حک شده روىِ عقیقم

هر جا نشستم، گفته‌ام با تو رفیقم

آیا رفاقت انتها دارد؟ ندارد

دورى زِ تو آیا دوا دارد؟ ندارد

 

جز تو کسى فکرِ دواىِ ما نبوده

دور از رضا بودن رضاىِ ما نبوده

جز صحن گوهرشاد جاىِ ما نبوده

مشهد اگر چه کربلاىِ ما نبوده

اما خدا را با رضا جان می‌شناسیم

از لطف او بوده که قرآن می‌شناسیم

 

مشهد، خدا نزدیک‌تر از پیرهن‌هاست

اینجا پناهِ آخرینِ بی‌وطن‌هاست

از خوبی‌اش در گوشِ ما دائم سخن‌هاست

مشهد، محل اتحاد سینه‌زن‌هاست

چیزى نمانده تا محرم، آه آقا...

باید شوم با گریه‌ات همراه آقا

 

سر را به دامان جوادت می‌گذارى

یعنى که تنها نیستى، همراه دارى

ترسى براى غارت خیمه ندارى

در حجره‌اى... اینجا نمی‌آید سوارى

در بین جمعیت خبر از خواهرت نیست

شکر خدا وقت شهادت دخترت نیست

 

شاعر: محمدسعید ابراهیمی

-----------------------------------

 

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

 

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

 

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

 

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

 

ای که حریمت مَثل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

 

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان‌سوز به آهم بده

 

لشکر شیطان به کمین منند

بی‌کسم ای شاه پناهم بده

 

از صف مژگان نگهی کن به منب

با نظری یار و سپاهم بده

 

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

 

ای که عطابخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

 

آن چه صلاح است برای «حسان»

از تو اگر هم که نخواهم بده

 

شاعر: حبیب الله چایچیان (حسان)

 

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

تصاویر مراسم:

موجود نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی