وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)
پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۴ ق.ظ

مراسم جشن عید غدیر / هیئت عشاق الرقیه (س) - بلوار ابوذر؛ 30 شهریور 95

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مدح: صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت؛ پخش آنلاین | دانلود

شور: حیدر آقامه؛ پخش آنلاین | دانلود

شور: اسدالله علی علی؛ پخش آنلاین | دانلود

شعر پایانی: نظر به بندگان اگر ز مرحمت خدا کند؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مدح: صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت

صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت
بانگ کاروانی کز طواف کعبه بر می گشت
نورانی و زیبا
قافله سالارشان، سالار عالم
رسول الله خاتم
حضرت پیغمبر اکرم
نشسته بر فراز محملی سبز
به همراه مریدان رو به سمت منزلی سبز
***
زمینش بر خاک پای مرکبش گلبوسه می داد
نوازش می نمود او را پَر باد
ولی از روزگار ای داد بیداد
***
زمین یاقوت اشک از دیده می سود
که این حج، آخرین حج نبی بود
بله، این آخرین حج رسول آخرین است
تمام غصه ی عالم همین است
که از سال دگر می رفت از خاک
پیمبر رو به سمت عرش و افلاک
***
پس از او کیست اما جانشینش؟
چه می شد آخر اسلام و راه راستینش؟
پس از او قافله سالار دین کیست؟
ولی مسلمین کیست؟
خدا فرموده بعد از او دگر پیغمبری نیست
***
و اما بین افلاک
در آن بالا
میان آسمانها
قصه این نیست
شبیه حال غمناک زمین نیست
میان عرش غوغایی به پا بود
مهیای حضور مصطفی بود
***
و جبرائیل...
آماده برای عرض فرمان خدا بود
برای بار آخر، شده آماده ی وحی و نزول بر پیمبر
خدا فرموده جبرائیل! ماموریتت خیلی خطیر است
برو پایین، برو که کاروان نزدیک وادی غدیر است
***
پیمبر یک نظر بر آسمان کرد
به محض دیدن فوج ملائک دم برآورد؛
تمام حاجیان اینجا بیایند،
جلو رفته، عقب مانده و یا در هر کجایند
***
خلاصه !!
ساعتی نگذشت که دور پیمبر جمع گشتند
همه حالا کنار برکه ی آب، بروی خاک با حیرت نشستند
به فرمان پیمبر، از جهاز ناقه ها منبر به پا شد
تمام دشت ساکت، بی صدا شد
حواس خلق جمع نطق شیرین جناب مصطفی شد
***
پیمبر گفت:
با نام خدای آسمان ها
خدایی که بدست اوست جان ها
و حرکت می کند با اذن او دست و زبان ها
بگویید آی مردم : که ولیّ مطلق حق بر شما کیست؟
رسول الله و ختم الانبیا کیست؟
کسی که نفس او اولی ست بر نفس شما کیست؟
گواهی داد امت که:
به جز تو یا رسول الله کس نیست...
پیمبر با نگاهی سوی حیدر
علی را خواند پیش خود به منبر
کف دست علی را در کف دست شریف خود نهاد و گرمتر داد سخن داد:
که مردم
ختم حرف من چنین است
علی بعد از منِ خاتم، امیرالمومنین است
علی بعد از محمد جانشین است
علی حجت برای آسمان ها و زمین است
***
علی مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم است
ولایت عهدم از عهد قدیم است
فقط راه علی راه و صراط مستقیم است
گدای او شوید که اهل عالم، که حتی در رکوعش هم کریم است
***
بدانید آی مردم!
در شب معراج آنجا که جبرائیل هم بالا نیامد
خدا با من به  لحن و صوت حیدر حرف می زد
خودم دیدم میان آسمان ها
هزاران منبر از نور است بر پا
علی بر روی منبرهاست آنجا
ملائک دور او گرم زیارت
علی ارباب و جبرائیل هم آنجا رعیت
علی معنای غیرت
***
علی تفسیر مردی و فتوت
علی مرد و علی عدل و عدالت
کسی مثل علی دیگر ندیده
دو چشمش را خدا با دست های خود کشیده
گِلش با اشک حق شد آبدیده
خدا یکبار حیدر آفریده
تعجب نیست یک لشکر فقط با اخم او رنگش پریده
و با فریاد او از قهرمانان عرب زهره دریده
***
علی در آسمان ها آفتاب است
به روی خاک نامش بوتراب است
کرامات علی بیش از حساب است
خدا با او تعارف دارد انگار
علی لب تر نکرده مستجاب است
از او گفتن، از او خواندن،
و حتی اسم او را بر زبان بردن ثواب است
***
خلاصه :
هرکه مولایش جناب حضرت ختمی مَآب است
بداند که از این پس تحت فرمان جناب بوتراب است
چه می فهمید شأن مرتضی چیست؟
رسول الله می داند علی کیست
کسی که یار او شد یار ما هست،
سزای دشمنش نفرین و مرگ است
***
ملائک هلهله کردند و مردم،
غرق تکبیر، کنار آبگینه و برکه ی خم
***
بله، بی مرتضی دین خدا کامل نمی شد
هدف های تلاش مصطفی کامل نمی شد
***
غدیر خم همه دیدند در بزم ولایت
که جمعی غرق در بحر حسادت
ز دست مرتضی کینه گرفتند
و بغضی تلخ در سینه گرفتند
گذشت و کربلا یک بار دیگر
به روی دست های یک پیمبر
دوباره رفته بالا دست های کوچک فرزند حیدر
***
حسین بن علی و کربلا و قحطی آب
کنار نهر آبی که به نام مادرش بود
هزاران بی مروت در کمین دور و برش بود
***
لبش خشکیده بود و بر سر دست
علی را باز هم احرام می بست ...
***

علیِ کوچکش را برد بالا
غریبانه چنین فرمود آقا:
ببینید آی لشکر، خوب او را
مگر در سینه هاتان سنگ دارید
که با شش ماهۀ من جنگ دارید
اگر حرف مرا باور ندارید
برید آبش دهید و بعد آرید
که ناگه دست آقامان تکان خورد
گل شش ماه اش یکباره خندید
پرید از خواب، باز آرام خوابید
حسین دید از گلوی کوچک آن شیرخواره
به سمت آسمان خون زد فواره
حسین آرام و تنها گریه کرد و گفت:
ای وای از غریبی
ورق های تو را کندند ای "قرآن جیبی"
***

تمام این جماعت کینه داران غدیرند
و اینجایند تا که انتقام از زاده ی حیدر بگیرند
به سوی عرش بال کوچکش را ناز بگشود
فقط به جرم اینکه نام زیبایش علی بود ...

شور: حیدر آقامه

حیدر، آقامه / حیدر، مولامه / حیدر، سرورمه، اماممه، دلبرمه 2

عشق علی، تو خونمه // تو پوست و استخونمه // ذکر علی، جنونمه 3

حیدر یا حیدر

 

شاعر: حسین رضائیان

ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید

شور: اسدالله علی علی

اسدالله علی علی شاه علی علی یاحیدر

 

دل علی، علی علی / دلبر علی، علی علی

سر علی، علی علی / سرور علی، علی علی

 

اسدالله علی علی شاه علی علی یاحیدر

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

 

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

 

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

 

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

 

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

 

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

 

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

 

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

 

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

 

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

 

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

 

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

 

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

شاعر: محمدحسین بهجت تبریزی، شهریار

شعر پایانی: نظر به بندگان اگر ز مرحمت خدا کند

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند

خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند

ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیله‌اش بود علی، خدا هر آن چه را کند

به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند

به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند

به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند

چو افضل از عبادت خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ما‌سِوی کند

به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند

نماز، بی ولای او، عبادتی است بی‌وضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند

هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند

علی است آن‌که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند

علی انیس عاشقان، علی پناه بی‌کسان
علی امیر‌مؤمنان، که مدح او خدا کند

پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند

قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند

گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند

علی است فرد و بی‌نظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دل‌گشای او، گره ز کار وا کند

زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند

امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بی‌نوا کند

ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند

کنیم چون‌که های‌ و‌ هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند

دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوه‌ها کند

پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند

ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند

سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند

علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحه‌گر
کنار آن جدار و در، اقامه ی عزا کند

حسان بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کن


شاعر: حبیب الله چایچچیان

--------------------------------

من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم


الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم


شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم


ببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را
به یک اشاره می زند بساط کون را به هم


بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بود
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم


به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او
به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او
چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم


تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم

اطلاعیه مراسم:

حسین رضائیان

تصاویر مراسم:

موجود نیست



نوشته شده توسط یاحق
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

سالیانی‌ست که با نوکری‌ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مدح: صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت؛ پخش آنلاین | دانلود

شور: حیدر آقامه؛ پخش آنلاین | دانلود

شور: اسدالله علی علی؛ پخش آنلاین | دانلود

شعر پایانی: نظر به بندگان اگر ز مرحمت خدا کند؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مدح: صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت

صدای کاروان حج طنین افکنده بین دشت
بانگ کاروانی کز طواف کعبه بر می گشت
نورانی و زیبا
قافله سالارشان، سالار عالم
رسول الله خاتم
حضرت پیغمبر اکرم
نشسته بر فراز محملی سبز
به همراه مریدان رو به سمت منزلی سبز
***
زمینش بر خاک پای مرکبش گلبوسه می داد
نوازش می نمود او را پَر باد
ولی از روزگار ای داد بیداد
***
زمین یاقوت اشک از دیده می سود
که این حج، آخرین حج نبی بود
بله، این آخرین حج رسول آخرین است
تمام غصه ی عالم همین است
که از سال دگر می رفت از خاک
پیمبر رو به سمت عرش و افلاک
***
پس از او کیست اما جانشینش؟
چه می شد آخر اسلام و راه راستینش؟
پس از او قافله سالار دین کیست؟
ولی مسلمین کیست؟
خدا فرموده بعد از او دگر پیغمبری نیست
***
و اما بین افلاک
در آن بالا
میان آسمانها
قصه این نیست
شبیه حال غمناک زمین نیست
میان عرش غوغایی به پا بود
مهیای حضور مصطفی بود
***
و جبرائیل...
آماده برای عرض فرمان خدا بود
برای بار آخر، شده آماده ی وحی و نزول بر پیمبر
خدا فرموده جبرائیل! ماموریتت خیلی خطیر است
برو پایین، برو که کاروان نزدیک وادی غدیر است
***
پیمبر یک نظر بر آسمان کرد
به محض دیدن فوج ملائک دم برآورد؛
تمام حاجیان اینجا بیایند،
جلو رفته، عقب مانده و یا در هر کجایند
***
خلاصه !!
ساعتی نگذشت که دور پیمبر جمع گشتند
همه حالا کنار برکه ی آب، بروی خاک با حیرت نشستند
به فرمان پیمبر، از جهاز ناقه ها منبر به پا شد
تمام دشت ساکت، بی صدا شد
حواس خلق جمع نطق شیرین جناب مصطفی شد
***
پیمبر گفت:
با نام خدای آسمان ها
خدایی که بدست اوست جان ها
و حرکت می کند با اذن او دست و زبان ها
بگویید آی مردم : که ولیّ مطلق حق بر شما کیست؟
رسول الله و ختم الانبیا کیست؟
کسی که نفس او اولی ست بر نفس شما کیست؟
گواهی داد امت که:
به جز تو یا رسول الله کس نیست...
پیمبر با نگاهی سوی حیدر
علی را خواند پیش خود به منبر
کف دست علی را در کف دست شریف خود نهاد و گرمتر داد سخن داد:
که مردم
ختم حرف من چنین است
علی بعد از منِ خاتم، امیرالمومنین است
علی بعد از محمد جانشین است
علی حجت برای آسمان ها و زمین است
***
علی مفهوم بسم الله الرحمن الرحیم است
ولایت عهدم از عهد قدیم است
فقط راه علی راه و صراط مستقیم است
گدای او شوید که اهل عالم، که حتی در رکوعش هم کریم است
***
بدانید آی مردم!
در شب معراج آنجا که جبرائیل هم بالا نیامد
خدا با من به  لحن و صوت حیدر حرف می زد
خودم دیدم میان آسمان ها
هزاران منبر از نور است بر پا
علی بر روی منبرهاست آنجا
ملائک دور او گرم زیارت
علی ارباب و جبرائیل هم آنجا رعیت
علی معنای غیرت
***
علی تفسیر مردی و فتوت
علی مرد و علی عدل و عدالت
کسی مثل علی دیگر ندیده
دو چشمش را خدا با دست های خود کشیده
گِلش با اشک حق شد آبدیده
خدا یکبار حیدر آفریده
تعجب نیست یک لشکر فقط با اخم او رنگش پریده
و با فریاد او از قهرمانان عرب زهره دریده
***
علی در آسمان ها آفتاب است
به روی خاک نامش بوتراب است
کرامات علی بیش از حساب است
خدا با او تعارف دارد انگار
علی لب تر نکرده مستجاب است
از او گفتن، از او خواندن،
و حتی اسم او را بر زبان بردن ثواب است
***
خلاصه :
هرکه مولایش جناب حضرت ختمی مَآب است
بداند که از این پس تحت فرمان جناب بوتراب است
چه می فهمید شأن مرتضی چیست؟
رسول الله می داند علی کیست
کسی که یار او شد یار ما هست،
سزای دشمنش نفرین و مرگ است
***
ملائک هلهله کردند و مردم،
غرق تکبیر، کنار آبگینه و برکه ی خم
***
بله، بی مرتضی دین خدا کامل نمی شد
هدف های تلاش مصطفی کامل نمی شد
***
غدیر خم همه دیدند در بزم ولایت
که جمعی غرق در بحر حسادت
ز دست مرتضی کینه گرفتند
و بغضی تلخ در سینه گرفتند
گذشت و کربلا یک بار دیگر
به روی دست های یک پیمبر
دوباره رفته بالا دست های کوچک فرزند حیدر
***
حسین بن علی و کربلا و قحطی آب
کنار نهر آبی که به نام مادرش بود
هزاران بی مروت در کمین دور و برش بود
***
لبش خشکیده بود و بر سر دست
علی را باز هم احرام می بست ...
***

علیِ کوچکش را برد بالا
غریبانه چنین فرمود آقا:
ببینید آی لشکر، خوب او را
مگر در سینه هاتان سنگ دارید
که با شش ماهۀ من جنگ دارید
اگر حرف مرا باور ندارید
برید آبش دهید و بعد آرید
که ناگه دست آقامان تکان خورد
گل شش ماه اش یکباره خندید
پرید از خواب، باز آرام خوابید
حسین دید از گلوی کوچک آن شیرخواره
به سمت آسمان خون زد فواره
حسین آرام و تنها گریه کرد و گفت:
ای وای از غریبی
ورق های تو را کندند ای "قرآن جیبی"
***

تمام این جماعت کینه داران غدیرند
و اینجایند تا که انتقام از زاده ی حیدر بگیرند
به سوی عرش بال کوچکش را ناز بگشود
فقط به جرم اینکه نام زیبایش علی بود ...

شور: حیدر آقامه

حیدر، آقامه / حیدر، مولامه / حیدر، سرورمه، اماممه، دلبرمه 2

عشق علی، تو خونمه // تو پوست و استخونمه // ذکر علی، جنونمه 3

حیدر یا حیدر

 

شاعر: حسین رضائیان

ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید

شور: اسدالله علی علی

اسدالله علی علی شاه علی علی یاحیدر

 

دل علی، علی علی / دلبر علی، علی علی

سر علی، علی علی / سرور علی، علی علی

 

اسدالله علی علی شاه علی علی یاحیدر

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

 

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

 

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

 

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

 

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

 

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

 

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

 

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

 

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

 

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

 

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

 

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»

 

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

شاعر: محمدحسین بهجت تبریزی، شهریار

شعر پایانی: نظر به بندگان اگر ز مرحمت خدا کند

نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند

خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند

ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیله‌اش بود علی، خدا هر آن چه را کند

به جنگ بدر و نهروان، علی است یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند

به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند

به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند

چو افضل از عبادت خلایق است، ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ما‌سِوی کند

به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند

نماز، بی ولای او، عبادتی است بی‌وضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند

هر آنکه نیست مایلش، جفا نموده با دلش
بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند

علی است آن‌که تا سحر، سرشک ریزد از بصر
پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند

علی انیس عاشقان، علی پناه بی‌کسان
علی امیر‌مؤمنان، که مدح او خدا کند

پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی
که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند

قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش
که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند

گهی به مسند قضا، گهی به صحنه ی غزا
گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند

علی است فرد و بی‌نظیر، علی مجیر و دستگیر
که نام دل‌گشای او، گره ز کار وا کند

زکار قهرمانیش، پر است زندگانیش
نگین پادشاهیش، به سائلی عطا کند

امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب
برد طعام نیمه شب، عطا به بی‌نوا کند

ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا
کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند

کنیم چون‌که های‌ و‌ هو، به پیشگاه لطف هو
خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند

دل علی گداخته، که با زمانه ساخته
امام ناشناخته، ز خلق شکوه‌ها کند

پس از وفات فاطمه، کشید دامن از همه
که ختم عمر خویش را، به کنج انزوا کند

ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا
که نیست یار آشنا، دلش ز غم رها کند

سرشک بر دو عین او، ز اشک زینبین او
که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند

علی غریب و خون جگر، ز هجر یار نوحه‌گر
کنار آن جدار و در، اقامه ی عزا کند

حسان بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش
گره گشای انبیا، حوائجت روا کن


شاعر: حبیب الله چایچچیان

--------------------------------

من ار به قبله رو کنم، به عشق روی او کنم
اقامه صلوة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم
ز حج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش حرم شده است محترم


الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هرچه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم ، که هست اعظم نعم


شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حبّ و بغض او دهد ، ثواب را عقاب را
منزّه است از آن که من بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب امیر کشور عجم


ببخشد از تبسّمی ، وجود ممکنات را
ستاند از تکلّمی قرار کائنات را
ز لطف و قهر می دهد حیات را ممات را
اگر ز حال ما سوا بگیرد التفات را
به یک اشاره می زند بساط کون را به هم


بهشت را بهشته ام ، بهشت من علی بود
علیست آن که از رخش بهشت منجلی بود
به غیر، دیده داشتن ، نشان احولی بود
کسی است عاشق ولی که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم


به زندگی از آن خوشم که زندگی است داد او
بدان امید جان دهم که جان دهم به یاد او
به عیش وطیش و نیک وبد،خوشم درانقیاد او
الا مراد عاشقان همه بود مراد او
چه درتعب چه درطرب چه درنعم چه درنقم


تو ای علی مرتضی که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزّهی ز هر خلل مجرّدی
به ظاهر محمدی تو باطن محمّدی
نبی به جسم ظاهرت خطاب کرده ابن عم

اطلاعیه مراسم:

حسین رضائیان

تصاویر مراسم:

موجود نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی