وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)
دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۵ ب.ظ

روضه خانگی شهادت حضرت امیر (ع) / هیئت محبین امیرالمؤمنین (ع) - 27 خرداد 96

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: نشسته‌ام سر این سفره تا گذشت کنی؛ پخش آنلاین | دانلود

روضه: با خود بگذارید که نجوا کند امشب؛ پخش آنلاین | دانلود

روضه پایانی: ای تیغ زهرآلوده ممنون تو هستم؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: نشسته‌ام سر این سفره تا گذشت کنی

نشستهام سر این سفره تا گذشت کنی

مرا ببخشی و باز ای خدا گذشت کنی

 

به افتتاح و ابوحمزه اتّکا کردم

که با فراز فراز دعا گذشت کنی

 

تمام عمر خودم بارها خطا کردم

چه میشود که تو هم بارها گذشت کنی

 

دلت میآید اگر بین شعلهها باشم؟

اراده کن که از این بینوا گذشت کنی

 

نوای فاطر یا فاطمه گرفتم که

به نام نامی خیرالنسا گذشت کنی

 

کبوتر حرم مشهدم چه بهتر که

دم شلوغی باب الرضا گذشت کنی

 

بدم قبول ولی ای کریم ممکن نیست

برای رفتن تا کربلا گذشت کنی؟

 

مقیم مسجد ارگم امیدوارم من

در این حریم سراسر صفا گذشت کنی

 

به شمر گفت سکینه غروب عاشورا

خدا کند نزنی عمه را گذشت کنی

روضه: با خود بگذارید که نجوا کند امشب

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

 

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل، غم زهرا کند امشب

 

این فرقِ ترک خورده تسلا شدنی نیست

جز فاطمه‌اش کیست تسلا کند امشب

 

اسرار مگوی علی و چاه بماند

با فاطمه خود حلِّ معما کند امشب

 

مردی که جدا از دل محراب نمیشد

بایست که بالِشت، مصلی کند امشب

 

ای کاش بگویند به زینب خبری نیست

بگذار پرستاری بابا کند امشب

 

شد زنده دگر بار شب سخت وصیت

بگذار کمی زمزمه مولا کند امشب

 

زان بسته که جبریل سفارش به نبی داشت

باید کفنِ تازه تری واکند امشب

 

فرمود: حسینم! حسنم سخت غریب است

بسیار دعا زینب کبری کند امشب

 

این سنّتِ تشییعِ غریبانه به جا ماند

می‌خواست علی یاد ز زهرا کند امشب

 

صحبت ز حسین و حرم و مشک و علم شد

این‌هاست سفارش که به سقّا کند امشب

 

گاهی به علمدار سپارد حرمش را

گاهی سخن از اکبر لیلا کند امشب

 

***

 

فرمود که: قاتل به شما گرچه اسیر است

با او حسنم خوب مدارا کند امشب

 

غافل نشود هیچ کس از قوت یتیمان

نان و نمک و شیر مهیّا کند امشب

 

***

 

دل! دست توسل به عنایات که داری؟

پرونده‌ی ما را علی امضا کند امشب

 

شاعر: محمود ژولیده

-------------------------

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت‌تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با «لا فتی» یت می‌شناسیمت

اصلاً نمی‌آید به تو در بستر افتادن

 

داری سفارش می‌کنی ما را به عبّاست

خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن

 

گفتی اسیرم می‌کنند اما نگفتی تو

از خنجر کندی به روی حنجر افتادن

 

اما نگفتی از روی مرکب زمین خوردن

اما نگفتی از بلندی با سر افتادن

 

خیلی برای دخترت سخت است هنگام

با نیزه‌ای بر نیزه‌های دیگر افتادن

 

ای وای از پیراهن غارت‌شده، بعدش

دنبال غارت کردن انگشتر افتادن

 

×××

 

فرمود: آب، اما به پهلویش لگد می‌زد

ای داد و بیداد از به جان پیکر افتادن

 

انصاف نیست این‌گونه پیش چشم خواهرها

با چکمه روی بوسۀ پیغمبر افتادن

 

ای وای از شام غریبان و بیابان و

 در زیر پاها چادر یک دختر افتادن

 

شاعر: علی اکبر لطیفیان

--------------------------------

رسیده جون عاشقا بر لب

کاشکی می‌شد نجف بودم امشب

بخونم از حال دل زینب

علی مظلوم

 

کوفه شلوغ و همهمه برپاست

کنار بستر علی غوغاست

چشم انتظار مقدمش زهراست

علی مظلوم

 

جونی نمونده تو تنش یارب

قرآن گرفته بر سرش زینب

میگه با چشمای ترش امشب

خدانگهدار

 

***

 

رو دوشم عمری بار غم بردم

برای دین چه غصه‌ها خوردم

از بعد زهرا بود که من مردم

آه و واویلا

 

یادم نمیره اون شب تارو

یادم نمیره ناله‌ی یارو

خون به روی در و دیوارو

آه و واویلا

 

مغیره می‌زد به سر و بر روش

می‌زد با تازیونه بر پهلوش

یاور من افتاده بود بیهوش

آه و واویلا

 

***

 

همه برن جز گلای یاسم

بمون همه امیدم عباسم

به فکر لحظه‌های حساسم

جانم اباالفضل

 

جون تو و جون گل زهرا

یادت نره غروب عاشورا

همه امید من تویی بابا

جانم اباالفضل

 

نباشی زینب میشه آواره

نمی‌مونه نه گوش، نه گوشواره

بدون تو میمیره شیرخواره

جانم اباالفضل

----------------

رسیدم از حرم ولی دیر شد

پاشو نگن حسین زمین گیر شد

پاشو ببین برادرت پیر شد

پاشو اباالفضل

 

پاشو داداشت از پا افتادش

پاشو خودت برس به فریادش

کسی تو خیمه آب نمیخوادش

پاشو ابالفضل

 

چیکار کنه حسین پاشی از جات

چیکار کنه با تیر تو چشمات

کجا بگرده دنبال دستات

چیکار کنم من

 

------------------

 

بازم داداش صدام بزن حالا

حالا که مادرم اومد اینجا

دیدی کبوده صورت زهرا

دیدی اباالفضل

 

نذار که خیمه ها بی محرم شه

نذار قد خواهرمون خم شه

از سر دخترم یه مو کم شه

نذار اباالفضل

 

بلند شو دور خیمه غوغا شد

پای نامحرم به حرم وا شد...

------------------------------------

بازویت را به زمین میکِشی و میکُشی ام

این چنین پازدنت، پازده بر دلخوشی ام

 

ای علمدار رشیدم چه به هم ریخته ای!

دست و پا میزنی و غم به دلم ریخته ای

 

سرو بودی همه ی برگ و برت زرد شدند

تا که دستان تو افتاد همه مرد شدند!

 

چه کس اینگونه به خود حقِّ جسارت داده؟

به روی قرص قمر ردِّ عمود افتاده

 

دستت افتاده و یک تیر به چشمت زده اند

نقش بر خاک شدی و همه شان آمده اند

 

بلبل خوش سخنم بال و پرت ریخته اند

روبهان شیر شدند و به سرت ریخته اند

 

ماه شب های سیاهم به چه روز افتادی؟

همه ی پشت و پناهم به چه روز افتادی

 

سرو رعنای برادر چقدر خم شده ای!

شاه شمشاد قدان!خردشدی، کم شده ای

 

جانِ داداش بیا قلب حرم را نشکن

قوّت زانوی زینب! کمرم را نشکن

 

آب اگر ریخت عزیزم به فدای سرِ تو

کمر من شد اگر خم به فدای سر تو

 

تو اگر آب نیاری هم عزیزی عباس

و اگر دست نداری هم عزیزم عباس

 

هیچ کس آب نمیخواست فقط خیمه بیا

دختر فاطمه تنهاست فقط خیمه بیا

 

تو بمانی همه ی قوم سرم میریزند

پاشو عباس، نباشی به حرم میریزند

 

قسمت می دهم ای یار بیا برگردیم

جان شش ماهه!علمدار بیا برگردیم

 

ترسم این است بمانی تو و تکرار شود

کوچه و سیلی و دیوار... بیا برگردیم

 

خواهر غم زده ام باز بلا می بیند

می برندش سوی بازار بیا برگردیم

 

خیمه بی پشت و پناه است رقیه تنهاست

پسر حیدر کرار بیا برگردیم

 

جان عباس به من رحم کن و خیمه بیا

قسمت می دهم ای یار بیا برگردیم

-------------------------------------------

همین که پرچمت افتاد خیمه غوغا شد

نبودی و سر یک گوشواره دعوا شد...

روضه پایانی: ای تیغ زهرآلوده ممنون تو هستم

ای تیغ زهر آلوده ممنون تو هستم

چشم انتظارت هر شب اینجا می‌نشستم

 

با نخل‌های خشک و بی جان گریه کردم

من نیز همپای یتیمان گریه کردم

ای تیغ من لب تشنه‌ی دیدار بودم

شب‌ها برای دیدنت بیدار بودم

 

عمری به راهت چشم حسرت دوختم من

با آتش دل ساختم من، سوختم من

 

ای تیغ زهر آگین مرا دلگیر کردی

دیر آمدی و مرتضی را پیر کردی

 

ای تیغ دارم داغ زخمی را به سینه

از کوچه‌های خالی از مهر مدینه

 

آنجا که طفلانم ز غم افسرده بودند

چون مرغ سرها زیر پرها برده بودند

 

آنجا که از غمها گریبان چاک کردم

با دست خود تنها گلم را خاک کردم

 

آنجا که از انبوه غم‌ها خسته بودم

زهرا کتک می‌خورد و من لب بسته بودم

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

 

تصاویر مراسم:

موجود نیست



نوشته شده توسط یاحق
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

سالیانی‌ست که با نوکری‌ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: نشسته‌ام سر این سفره تا گذشت کنی؛ پخش آنلاین | دانلود

روضه: با خود بگذارید که نجوا کند امشب؛ پخش آنلاین | دانلود

روضه پایانی: ای تیغ زهرآلوده ممنون تو هستم؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: نشسته‌ام سر این سفره تا گذشت کنی

نشستهام سر این سفره تا گذشت کنی

مرا ببخشی و باز ای خدا گذشت کنی

 

به افتتاح و ابوحمزه اتّکا کردم

که با فراز فراز دعا گذشت کنی

 

تمام عمر خودم بارها خطا کردم

چه میشود که تو هم بارها گذشت کنی

 

دلت میآید اگر بین شعلهها باشم؟

اراده کن که از این بینوا گذشت کنی

 

نوای فاطر یا فاطمه گرفتم که

به نام نامی خیرالنسا گذشت کنی

 

کبوتر حرم مشهدم چه بهتر که

دم شلوغی باب الرضا گذشت کنی

 

بدم قبول ولی ای کریم ممکن نیست

برای رفتن تا کربلا گذشت کنی؟

 

مقیم مسجد ارگم امیدوارم من

در این حریم سراسر صفا گذشت کنی

 

به شمر گفت سکینه غروب عاشورا

خدا کند نزنی عمه را گذشت کنی

روضه: با خود بگذارید که نجوا کند امشب

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

 

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل، غم زهرا کند امشب

 

این فرقِ ترک خورده تسلا شدنی نیست

جز فاطمه‌اش کیست تسلا کند امشب

 

اسرار مگوی علی و چاه بماند

با فاطمه خود حلِّ معما کند امشب

 

مردی که جدا از دل محراب نمیشد

بایست که بالِشت، مصلی کند امشب

 

ای کاش بگویند به زینب خبری نیست

بگذار پرستاری بابا کند امشب

 

شد زنده دگر بار شب سخت وصیت

بگذار کمی زمزمه مولا کند امشب

 

زان بسته که جبریل سفارش به نبی داشت

باید کفنِ تازه تری واکند امشب

 

فرمود: حسینم! حسنم سخت غریب است

بسیار دعا زینب کبری کند امشب

 

این سنّتِ تشییعِ غریبانه به جا ماند

می‌خواست علی یاد ز زهرا کند امشب

 

صحبت ز حسین و حرم و مشک و علم شد

این‌هاست سفارش که به سقّا کند امشب

 

گاهی به علمدار سپارد حرمش را

گاهی سخن از اکبر لیلا کند امشب

 

***

 

فرمود که: قاتل به شما گرچه اسیر است

با او حسنم خوب مدارا کند امشب

 

غافل نشود هیچ کس از قوت یتیمان

نان و نمک و شیر مهیّا کند امشب

 

***

 

دل! دست توسل به عنایات که داری؟

پرونده‌ی ما را علی امضا کند امشب

 

شاعر: محمود ژولیده

-------------------------

سخت است پیش پای مردم با سر افتادن

و سخت‌تر از آن به پیش دختر افتادن

 

ما که تو را با «لا فتی» یت می‌شناسیمت

اصلاً نمی‌آید به تو در بستر افتادن

 

داری سفارش می‌کنی ما را به عبّاست

خیلی خیالم جمع شد از معجر افتادن

 

گفتی اسیرم می‌کنند اما نگفتی تو

از خنجر کندی به روی حنجر افتادن

 

اما نگفتی از روی مرکب زمین خوردن

اما نگفتی از بلندی با سر افتادن

 

خیلی برای دخترت سخت است هنگام

با نیزه‌ای بر نیزه‌های دیگر افتادن

 

ای وای از پیراهن غارت‌شده، بعدش

دنبال غارت کردن انگشتر افتادن

 

×××

 

فرمود: آب، اما به پهلویش لگد می‌زد

ای داد و بیداد از به جان پیکر افتادن

 

انصاف نیست این‌گونه پیش چشم خواهرها

با چکمه روی بوسۀ پیغمبر افتادن

 

ای وای از شام غریبان و بیابان و

 در زیر پاها چادر یک دختر افتادن

 

شاعر: علی اکبر لطیفیان

--------------------------------

رسیده جون عاشقا بر لب

کاشکی می‌شد نجف بودم امشب

بخونم از حال دل زینب

علی مظلوم

 

کوفه شلوغ و همهمه برپاست

کنار بستر علی غوغاست

چشم انتظار مقدمش زهراست

علی مظلوم

 

جونی نمونده تو تنش یارب

قرآن گرفته بر سرش زینب

میگه با چشمای ترش امشب

خدانگهدار

 

***

 

رو دوشم عمری بار غم بردم

برای دین چه غصه‌ها خوردم

از بعد زهرا بود که من مردم

آه و واویلا

 

یادم نمیره اون شب تارو

یادم نمیره ناله‌ی یارو

خون به روی در و دیوارو

آه و واویلا

 

مغیره می‌زد به سر و بر روش

می‌زد با تازیونه بر پهلوش

یاور من افتاده بود بیهوش

آه و واویلا

 

***

 

همه برن جز گلای یاسم

بمون همه امیدم عباسم

به فکر لحظه‌های حساسم

جانم اباالفضل

 

جون تو و جون گل زهرا

یادت نره غروب عاشورا

همه امید من تویی بابا

جانم اباالفضل

 

نباشی زینب میشه آواره

نمی‌مونه نه گوش، نه گوشواره

بدون تو میمیره شیرخواره

جانم اباالفضل

----------------

رسیدم از حرم ولی دیر شد

پاشو نگن حسین زمین گیر شد

پاشو ببین برادرت پیر شد

پاشو اباالفضل

 

پاشو داداشت از پا افتادش

پاشو خودت برس به فریادش

کسی تو خیمه آب نمیخوادش

پاشو ابالفضل

 

چیکار کنه حسین پاشی از جات

چیکار کنه با تیر تو چشمات

کجا بگرده دنبال دستات

چیکار کنم من

 

------------------

 

بازم داداش صدام بزن حالا

حالا که مادرم اومد اینجا

دیدی کبوده صورت زهرا

دیدی اباالفضل

 

نذار که خیمه ها بی محرم شه

نذار قد خواهرمون خم شه

از سر دخترم یه مو کم شه

نذار اباالفضل

 

بلند شو دور خیمه غوغا شد

پای نامحرم به حرم وا شد...

------------------------------------

بازویت را به زمین میکِشی و میکُشی ام

این چنین پازدنت، پازده بر دلخوشی ام

 

ای علمدار رشیدم چه به هم ریخته ای!

دست و پا میزنی و غم به دلم ریخته ای

 

سرو بودی همه ی برگ و برت زرد شدند

تا که دستان تو افتاد همه مرد شدند!

 

چه کس اینگونه به خود حقِّ جسارت داده؟

به روی قرص قمر ردِّ عمود افتاده

 

دستت افتاده و یک تیر به چشمت زده اند

نقش بر خاک شدی و همه شان آمده اند

 

بلبل خوش سخنم بال و پرت ریخته اند

روبهان شیر شدند و به سرت ریخته اند

 

ماه شب های سیاهم به چه روز افتادی؟

همه ی پشت و پناهم به چه روز افتادی

 

سرو رعنای برادر چقدر خم شده ای!

شاه شمشاد قدان!خردشدی، کم شده ای

 

جانِ داداش بیا قلب حرم را نشکن

قوّت زانوی زینب! کمرم را نشکن

 

آب اگر ریخت عزیزم به فدای سرِ تو

کمر من شد اگر خم به فدای سر تو

 

تو اگر آب نیاری هم عزیزی عباس

و اگر دست نداری هم عزیزم عباس

 

هیچ کس آب نمیخواست فقط خیمه بیا

دختر فاطمه تنهاست فقط خیمه بیا

 

تو بمانی همه ی قوم سرم میریزند

پاشو عباس، نباشی به حرم میریزند

 

قسمت می دهم ای یار بیا برگردیم

جان شش ماهه!علمدار بیا برگردیم

 

ترسم این است بمانی تو و تکرار شود

کوچه و سیلی و دیوار... بیا برگردیم

 

خواهر غم زده ام باز بلا می بیند

می برندش سوی بازار بیا برگردیم

 

خیمه بی پشت و پناه است رقیه تنهاست

پسر حیدر کرار بیا برگردیم

 

جان عباس به من رحم کن و خیمه بیا

قسمت می دهم ای یار بیا برگردیم

-------------------------------------------

همین که پرچمت افتاد خیمه غوغا شد

نبودی و سر یک گوشواره دعوا شد...

روضه پایانی: ای تیغ زهرآلوده ممنون تو هستم

ای تیغ زهر آلوده ممنون تو هستم

چشم انتظارت هر شب اینجا می‌نشستم

 

با نخل‌های خشک و بی جان گریه کردم

من نیز همپای یتیمان گریه کردم

ای تیغ من لب تشنه‌ی دیدار بودم

شب‌ها برای دیدنت بیدار بودم

 

عمری به راهت چشم حسرت دوختم من

با آتش دل ساختم من، سوختم من

 

ای تیغ زهر آگین مرا دلگیر کردی

دیر آمدی و مرتضی را پیر کردی

 

ای تیغ دارم داغ زخمی را به سینه

از کوچه‌های خالی از مهر مدینه

 

آنجا که طفلانم ز غم افسرده بودند

چون مرغ سرها زیر پرها برده بودند

 

آنجا که از غمها گریبان چاک کردم

با دست خود تنها گلم را خاک کردم

 

آنجا که از انبوه غم‌ها خسته بودم

زهرا کتک می‌خورد و من لب بسته بودم

اطلاعیه مراسم:

موجود نیست

 

تصاویر مراسم:

موجود نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی