وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)
جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۶ ب.ظ

مداحی شب 23 رمضان (مناجات و احیا) / هیئت کریم آل طاها (ع)؛ شهرری - 9 تیر 95

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: الهی العفو (+ توسل به حضرت زهرا س)؛ پخش آنلاین | دانلود

مناجات: احیا و قرآن به سر؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: الهی العفو (+ توسل به حضرت زهرا س)

اومد شب قدر، شب گدایی

شب فغان و ناله از، درد جدایی

بنده ی آلوده منم، تو هم خدایی، تو هم خدایی

 

اومدم اعتراف کنم چیکارا کردم

منو آوردی که بفهمم غرق دردم

 

من اومدم که دستمو خودت بگیری

یه کاری کن با نا امیدی برنگردم

 

الهی العفو

 

شاعر: حسین رضائیان

ادامه در آدرس پیش رو: کلیک کنید

 

-----------------------------------------

 

در وسط کوچه تو را می‌زدند
کاش بجای ِ تو مرا می‌زدند

 

گوشه‌ی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود

 

وای من و وای من و وای من

میخ در و سینه‌ی زهرای من

 

خیز و ببین خانه‌ی خاموش من
ناله‌ی طفلان سیه پوش من

 

-----------------------------

 

شهر آبستن غم‌هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند

 

بوی دود است که پیچیده، کجا می‌سوزد؟

نکند خانه‌ی مولاست خدا رحم کند

 

همه‌ی شهر به این سمت سرازیر شدند

در میان کوچه دعواست خدا رحم کند

 

هیزم  آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند

 

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند

 

مادر افتاد و پسر رفت زدست، درد این است

چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند

 

مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند

 

ماجرا کاش همان روز به آخر می‌شد

تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند

 

غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت

روضه‌ی ام ابیهاست خدا رحم کند

 

شاعر : یاسر مسافر

 

------------------------

 

غم پنهانی دل را به اشک خود دوا کردم

چو مرغی نیمه جان هرشب دراین لانه نواکردم

 

مبادا با خبر گردد زحالم دختر زارم

همه شب بستر خود را ز زینب هم جدا کردم

 

چنان آثار سیلی بر رخ زردم به جا مانده

که حتی روی خود مخفی ز چشم مرتضی کردم

 

من از سویی علی را می‌کشیدم دشمن از سویی

غلاف تیغ باعث شد که دامانش رها کردم

( یا: چنان قنفذ مرا میزد که دامانش رها کردم)

 

همه گفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا

سر قبر عمویم رفته از دل عقده وا کردم

 

نماز عشق را خواندم به پشت درب این خانه

ولی من سجده‌ی خود را میان کوچه‌ها کردم

 

عزیزانم کنار بسترم، آمین همی گفتند

ولی دیدند من از بهر مرگ خود دعا کردم

 

---------------------------------------------

 

همه اومدند بابا بابا بابا بابا

مادرو زدند بابا بابا بابا بابا

 

همه اومدند بابا بابا بابا بابا

ماهارم زدند بابا بابا بابا بابا

 

-----------------------------

 

ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی

سوزاندی‌ام چنان و چنینن کارگر شدی

عمری به انتظار نشاندی مرا ولی

شادم که لااقل تو ز من باخبر شدی

 

بگذار تا که با تو بگویم حدیث خویش

شاید دلِ گرفته‌ام آرام تر شود

می‌خواستم که عقده گشایم ز دل ولی

ترسم که شعله‌های تو هم بی اثر شود

 

آن سان غریب مانده‌ام اینجا که طعنه‌ها

تنها تسلی‌ام همه ایام می‌دهند

اما هزار شکر سلام و جواب هست

بر سلام من همه دشنام می‌دهند

 

عمری‌ست لب گزیده‌ام وگریه کرده‌ام

جایی که هیچ گریه برایم نمی‌کنند

عمری‌ست خواب خوش به دو چشمم نیامده

کابوس‌های کوچه رهایم نمی‌کنند

 

یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن

دردی که گیسوان حسن را سپید کرد

با صد امید حامی مادر شدم ولی

سیلی زنی امید مرا نا امید کرد

 

ای کاش جان دهم که ببینم به راه خویش

آن را که دردهای مرا زنده می‌کند

انگار دشنه بر جگرم سخت می‌زند

وقتی مغیره بر نظرم خنده می‌کند

 

شاعر: حسن لطفی

 

-----------------------

 

باغبونی خسته لاله در خون نشسته

دست علی بسته دست مادر شکسته

 

غوغا به پا شده توی کوچه‌ها

ناله‌ای میاد از زیر دست و پا

 

منو بزنید، مادرمو نزنید...

مناجات: احیا و قرآن به سر

همین که بهتری الحمدلله

جدا از بستری الحمدلله

همین که در زدم دیدم دوباره

خودت پشت دری الحمدلله

 

-----------------------------

 

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش

 

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر، مادرت زهرا

به دیدار قبر مخفی از کوچه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

زیارت نامه که می‌خوانی بر مزار آن تربت خاموش

به دیدار قبر بی‌شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

 

بغل کردی قبر مادر را، جای ماهم او را زیارت کن

به دیدار جد خود سوی نینوا رفتی یاد ما هم باش

 

 

شب جمعه کربلا رفتی یادماهم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابالفضل باوفا رفتی یاد ما هم باش

 

بزن بوسه جای ما روی فرق عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

به جای ما هم زیارت کن عمه‌ات را کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

نماز حاجت که می‌خوانی از برای فرج مسجد کوفه

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

 

شدی محرم در مراسم حج یا منا رفتی یاد ما هم باش

به هر جا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

اطلاعیه مراسم:

حسین رضائیان

تصاویر مراسم:

موجود نیست



نوشته شده توسط یاحق
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

پایگاه انتشار مداحی‌ها، مولودی‌خوانی‌ها و سروده‌های هیئت (تصانیف مداحی)

وبگاه رسمی کربلایی حسین رضائیان

سالیانی‌ست که با نوکری‌ات دل شادم
جان زهرا دم مردن مبری از یادم....

برای عاقبت به خیری بنده حقیر دعا کنید. یاحق

"استفاده از مطالب این پایگاه با ذکر منبع بلامانع است"

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

حسین رضائیان

 

تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب

صوت مراسم:

مناجات: الهی العفو (+ توسل به حضرت زهرا س)؛ پخش آنلاین | دانلود

مناجات: احیا و قرآن به سر؛ پخش آنلاین | دانلود

 

فیلم مراسم:

موجود نیست

 

متن اشعار:

مناجات: الهی العفو (+ توسل به حضرت زهرا س)

اومد شب قدر، شب گدایی

شب فغان و ناله از، درد جدایی

بنده ی آلوده منم، تو هم خدایی، تو هم خدایی

 

اومدم اعتراف کنم چیکارا کردم

منو آوردی که بفهمم غرق دردم

 

من اومدم که دستمو خودت بگیری

یه کاری کن با نا امیدی برنگردم

 

الهی العفو

 

شاعر: حسین رضائیان

ادامه در آدرس پیش رو: کلیک کنید

 

-----------------------------------------

 

در وسط کوچه تو را می‌زدند
کاش بجای ِ تو مرا می‌زدند

 

گوشه‌ی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود

 

وای من و وای من و وای من

میخ در و سینه‌ی زهرای من

 

خیز و ببین خانه‌ی خاموش من
ناله‌ی طفلان سیه پوش من

 

-----------------------------

 

شهر آبستن غم‌هاست خدا رحم کند

شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند

 

بوی دود است که پیچیده، کجا می‌سوزد؟

نکند خانه‌ی مولاست خدا رحم کند

 

همه‌ی شهر به این سمت سرازیر شدند

در میان کوچه دعواست خدا رحم کند

 

هیزم  آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند

 

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند

 

مادر افتاد و پسر رفت زدست، درد این است

چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند

 

مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند

 

ماجرا کاش همان روز به آخر می‌شد

تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند

 

غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت

روضه‌ی ام ابیهاست خدا رحم کند

 

شاعر : یاسر مسافر

 

------------------------

 

غم پنهانی دل را به اشک خود دوا کردم

چو مرغی نیمه جان هرشب دراین لانه نواکردم

 

مبادا با خبر گردد زحالم دختر زارم

همه شب بستر خود را ز زینب هم جدا کردم

 

چنان آثار سیلی بر رخ زردم به جا مانده

که حتی روی خود مخفی ز چشم مرتضی کردم

 

من از سویی علی را می‌کشیدم دشمن از سویی

غلاف تیغ باعث شد که دامانش رها کردم

( یا: چنان قنفذ مرا میزد که دامانش رها کردم)

 

همه گفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا

سر قبر عمویم رفته از دل عقده وا کردم

 

نماز عشق را خواندم به پشت درب این خانه

ولی من سجده‌ی خود را میان کوچه‌ها کردم

 

عزیزانم کنار بسترم، آمین همی گفتند

ولی دیدند من از بهر مرگ خود دعا کردم

 

---------------------------------------------

 

همه اومدند بابا بابا بابا بابا

مادرو زدند بابا بابا بابا بابا

 

همه اومدند بابا بابا بابا بابا

ماهارم زدند بابا بابا بابا بابا

 

-----------------------------

 

ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی

سوزاندی‌ام چنان و چنینن کارگر شدی

عمری به انتظار نشاندی مرا ولی

شادم که لااقل تو ز من باخبر شدی

 

بگذار تا که با تو بگویم حدیث خویش

شاید دلِ گرفته‌ام آرام تر شود

می‌خواستم که عقده گشایم ز دل ولی

ترسم که شعله‌های تو هم بی اثر شود

 

آن سان غریب مانده‌ام اینجا که طعنه‌ها

تنها تسلی‌ام همه ایام می‌دهند

اما هزار شکر سلام و جواب هست

بر سلام من همه دشنام می‌دهند

 

عمری‌ست لب گزیده‌ام وگریه کرده‌ام

جایی که هیچ گریه برایم نمی‌کنند

عمری‌ست خواب خوش به دو چشمم نیامده

کابوس‌های کوچه رهایم نمی‌کنند

 

یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن

دردی که گیسوان حسن را سپید کرد

با صد امید حامی مادر شدم ولی

سیلی زنی امید مرا نا امید کرد

 

ای کاش جان دهم که ببینم به راه خویش

آن را که دردهای مرا زنده می‌کند

انگار دشنه بر جگرم سخت می‌زند

وقتی مغیره بر نظرم خنده می‌کند

 

شاعر: حسن لطفی

 

-----------------------

 

باغبونی خسته لاله در خون نشسته

دست علی بسته دست مادر شکسته

 

غوغا به پا شده توی کوچه‌ها

ناله‌ای میاد از زیر دست و پا

 

منو بزنید، مادرمو نزنید...

مناجات: احیا و قرآن به سر

همین که بهتری الحمدلله

جدا از بستری الحمدلله

همین که در زدم دیدم دوباره

خودت پشت دری الحمدلله

 

-----------------------------

 

اباصالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش

نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش

 

مدینه رفتی به پابوس قبر پیغمبر، مادرت زهرا

به دیدار قبر مخفی از کوچه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

زیارت نامه که می‌خوانی بر مزار آن تربت خاموش

به دیدار قبر بی‌شمع مجتبی رفتی یاد ما هم باش

 

بغل کردی قبر مادر را، جای ماهم او را زیارت کن

به دیدار جد خود سوی نینوا رفتی یاد ما هم باش

 

 

شب جمعه کربلا رفتی یادماهم کن چون زدی بوسه

کنار قبر ابالفضل باوفا رفتی یاد ما هم باش

 

بزن بوسه جای ما روی فرق عباس و اکبر و اصغر

سر قبر قاسم و قبر عمه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

به جای ما هم زیارت کن عمه‌ات را کنج ویرانه

برای بوسیدن آن دردانه‌ها رفتی یاد ما هم باش

 

نماز حاجت که می‌خوانی از برای فرج مسجد کوفه

دعا کردی از برای فرج التماس دعا یاد ما هم باش

 

شدی محرم در مراسم حج یا منا رفتی یاد ما هم باش

به هر جا رفتی برو مهدی هر کجا رفتی یاد ما هم باش

اطلاعیه مراسم:

حسین رضائیان

تصاویر مراسم:

موجود نیست

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی