آمد در بین میدان - شیری از نسل باران
نامش، قاسم و فرزند امام عشق / بود مرام او مرام عشق / مستی صحبتش ز جام عشق
حسین، عموی مظلوم و غریب من
آمد در بین میدان - شیری از نسل باران
نامش، قاسم و فرزند امام عشق / بود مرام او مرام عشق / مستی صحبتش ز جام عشق
حسین، عموی مظلوم و غریب من
در تب و تاب نگارم / همچو سروی استوارم
بعد اکبر ای عموجان / طاقت ماندن ندارم
اشک چشمم، گشته جاری، اذن میدانم ندادی
نامه ی بابای من را، روی چشم خود نهادی
چون زره پیدا نمیشد، شد کفن تن پوش شادی
دل من شیدا شد - مست و بی پروا شد
می روم من این دم - سوی بابای خود
آه و واویلا
من یادگار مجتبایم قاسمم من / جوان ترین داماد بنی هاشمم من / « إن تنکرونی » قاسمم من
پوشانده ام روی مهم را، از چشم های پر ز کینه
از چشم هایی که می افتد، با دیدنم یاد مدینه
با نامه ی بابای خوبم، تو داده ای اذن جهادم / من حامی و یار تو هستم، این قصه را او داده یادم
دلم در تاب و تب افتاد، خدایا من بیقرارم / شکسته قلبم از غصه، دیگه من آروم ندارم
عموی من تنها شده – تو قلب من غوغا شده
قاسم و اکبر، علی اصغر، پر کشیدن با شهادت
نداده اذنم، تا که من برم، میگه تو هستی امانت
عموی مهربونم
دلخون شدم از غم تو / ای عمّ بی یار و یاور
عبدالله مجتبایم / طفل یتیم برادر
عبداللهم ای عموجان – جانم فدای تو جانان
در راه عشق حق، جانباز ثارلله / ابن الحسن هستم، سرباز ثارالله
نگاهی به من کن، ای عموی عزیزم – ببین از غم تو، اشک غربت بریزم
بی، تو، مرده ای در حضیضم
یابن الزهرا، عموجانم
عمه، رهایم کن، رَوَم من به میدان
بنگر، تک و تنها، عمو بین آنان
ببین عمه نیزه ی دشمن / ندارم تاب و تب ماندن / عموی من
عمه جان جانِ عمو، رهایم نما / تو را قسم به جان او، رهایم نما
شد ناگه بی تاب یار - دید آن دم داغ دلدار
آمد، دوان دوان به عرصه عبدالله / به قتلگه به صد نوا و آه / به یاری حضرت ثارالله
حسین، عموی مظلوم و غریب من
غرق در آه و نوایم / به غم تو مبتلایم
می شناسی ام عموجان / من یتیم مجتبایم
مانده ام تنها میان، خیمه گاهت با دلی خون
عمه دستم، را گرفته، شده ام زین غصه محزون
بدنت در، بین گودال، ای عموجان گشته گلگون
قلب من می سوزد - تن من می لرزد
چون که دشمن بر تو - تیغ و نیزه میزد
آه و واویلا
بابا ببین تنها میان خیمه ماندم / از دوری و داغ عمویم نوحه خواندم / غم در دل عالم نشاندم
دشمن میان کارزار و، دست مرا عمه گرفته
من مانده ام این دست ها را، عمه برای چه گرفته
باید میان دست و پیکر، بهر عمو افتد جدایی / دیگر ندارم تاب دوری، بابای من برگو کجایی