مداحی شب ششم ماه محرم - حضرت قاسم (ع) - زمینه و نوحه
در تب و تاب نگارم / همچو سروی استوارم
بعد اکبر ای عموجان / طاقت ماندن ندارم
اشک چشمم، گشته جاری، اذن میدانم ندادی
نامه ی بابای من را، روی چشم خود نهادی
چون زره پیدا نمیشد، شد کفن تن پوش شادی
دل من شیدا شد - مست و بی پروا شد
می روم من این دم - سوی بابای خود
آه و واویلا
چه خوش است اینگونه مردن / جان به میدان تو بردن
از عسل شیرین تر این است / در ره تو جان سپردن
با دم إن، تنکرونی، سمت میدانت پریدم
تا زمین خوردم به بالین، بانویی پر بسته دیدم
از زمین، کرببلا، سوی بابا پرکشیدم
مست و بی پروایم - عاشقی شیدایم
روی خاک صحرا - می کشیدم پایم
آه و واویلا
آمد هنگام جدایی / که شدم من هم فدایی
ناله کردم عاقبت که / ای عموجانم کجایی
شد شکسته، استخوانم، همچو زهرا مادر تو
جان سپردم، ای عموجان، پیش چشمان تر تو
می کشیدم، دست و پایم، بر زمین اندر برِ تو
پُر امیدم آخر - من شهیدم آخر
زیر سم مرکب - قد کشیدم آخر
آه و واویلا