ای حسینم! همیشه یاد تو به یادم / به جز تو دل به کس ندادم / بیا حسین برس به دادم
بر سر نی / سر تو سایه ی سرم بود / نام تو ذکر سحرم بود / تمام غصه معجرم بود
یک تنه میان لشکر - می زدم صلا چو حیدر
کوفیان اسیر زینب - من اسیر روی دلبر
ای حسینم! همیشه یاد تو به یادم / به جز تو دل به کس ندادم / بیا حسین برس به دادم
بر سر نی / سر تو سایه ی سرم بود / نام تو ذکر سحرم بود / تمام غصه معجرم بود
یک تنه میان لشکر - می زدم صلا چو حیدر
کوفیان اسیر زینب - من اسیر روی دلبر
رسیده وقت رفتن رسول اکرم / غرق غم و عزا شده تموم عالم
دل همه اهل زمین در تاب و تب - انگاری شام محشره از غم امشب - داره ز غصه فاطمه نوحه بر لب
میگه نرو ای پسرم، یا مصطفی - ای پدرم، ای مادرم، یا مصطفی - بعد تو طاقت ندارم، یا مصطفی
واغربتا، یا مصطفی
ز جور کین شد شهید آخر آخرین جامانده ز داغ تو
دگر پرپر شد تمام گلبوته ها ی بستان و باغ تو
دگر بابا - از این دنیا - شدم راحت ای حسین جانم
حسین جانم ، ای حسین جانم
تو خیمه ها پیچیده، این خبر، که سقا / راهی دریا شده
زمزمه ای میون، بچه ها، پیچیده / ولوله برپا شده
بچه ها با یک اشاره، عمو میره آب میاره - وعده ی عمو به اصغر، به خدا ردخور نداره
اما این طرف تو علقم، دل سقا غرق ماتم / وعده ی سقای تشنه، میریزه رو خاکا نم نم
روی لب « و إن یکاد » ذکر لب اهل حرم بود
ذکر سقا توی علقم، ناله ی وای مادرم بود
آه و واویلا واویلا
عباس آب آورم من / جانم فدایت حسین جان
درمانده ی یک نگاهم / بنما عنایت حسین جان
من ساقی کودکانم - لب تشنه و نیمه جانم
میون علقم تک و تنها در فکر آبی / تو هم گریون لب خشک طفل ربابی
میون دریایی و دریا شرمنده – تو از خشکی لب آقا شرمنده – ز شرم تو تموم دنیا شرمنده
میون خیمه سکینه چشم به راهت – غم تنهایی حسین داغ دلت – دلت خون و یا فاطمه ذکر لبت
ابوفاضل، یابن الزهرا
عمو رفته سوی دریا، تا برامون آب بیاره / نمی دونم، چرا اینطور، بابامون چشم انتظاره
رقیه بی تابی نکن – شش ماهه بی خوابی نکن
رفته در علقم، ساقی حرم، تا که دیگه آب بیاره
با حمایتش، با عنایتش، جون گرفتیم ما دوباره
عموی مهربونم
من قاسم نوجوانم / طفل کریم مدینه
بعد از علی اکبر تو / دارم غمی کنج سینه
من قاسم مجتبایم – سرباز خون خدایم
دلم در یاد مدینَس، نمونده صبر و قرارم / دلم خونه، پریشونه،چرا که بابا ندارم
اذنم نمیده که برم – مگه کمتر از اکبرم
زار و دلسردم، کوهی از دردم، در تب و تاب نگارم
می زنم فریاد، قلب من شد شاد، نامه ای از بابا دارم
حسین عموی خوبم
دلم در تاب و تب افتاد، خدایا من بیقرارم / شکسته قلبم از غصه، دیگه من آروم ندارم
عموی من تنها شده – تو قلب من غوغا شده
قاسم و اکبر، علی اصغر، پر کشیدن با شهادت
نداده اذنم، تا که من برم، میگه تو هستی امانت
عموی مهربونم