من مانده ام تنها، در بین این کوچه / دارم دعا بر لب، آقا میا کوفه
دل من شکسته، مرحمی هم ندارد – ببین که سفیرت، سر به دیوار گذارد
از، غم، اشک غربت ببارد
یابن الزهرا، میا کوفه
من مانده ام تنها، در بین این کوچه / دارم دعا بر لب، آقا میا کوفه
دل من شکسته، مرحمی هم ندارد – ببین که سفیرت، سر به دیوار گذارد
از، غم، اشک غربت ببارد
یابن الزهرا، میا کوفه
بر بام دارالعماره / لب تشنه و دیده گریان
ذکر لبم وقت رفتن / کوفه میا ای حسین جان
من مسلم بی پناهم - شرمنده از روی شاهم
آقا، میا کوفه، دلم بیقرار است
قلبِ، سفیر تو، غم و غصه دار است
میا کوفه ای گل زهرا / که می گردی یکه و تنها / میا آقا
شد سفیر تو شهید، فدای سرت / جان ز جسم من رهید، فدای سرت
کوچه های شهر کوفه / همگی در پیچ و تابند
سوی این مردم میا که / انتظارت را ندارند
قلب مسلم، خسته شد از، بی وفایی های اینان
بر سر دارالعماره، جان دهم بهرت حسین جان
آرزو دارم نیایی، لااقل همراه طفلان
اصغرت را رحم کن - اکبرت را رحم کن
وای من بر زینب - دخترت را رحم کن
آه و واویلا
ای باد اگر فریاد این دل را شنیدی / دردا به حال تو اگر پر نکشیدی / ای وای اگر که نپریدی
این ناله ی یک میهمان است، حالا ببین تنهای تنها
دارد نوا بر زیر لب که، آقای من کوفه میا
پیغام من را برسان بر، ارباب تنها و غریبم / برگو به او حال خرابم، کوفه میا شاه و حبیبم