غرق در آه و نوایم / به غم تو مبتلایم
می شناسی ام عموجان / من یتیم مجتبایم
مانده ام تنها میان، خیمه گاهت با دلی خون
عمه دستم، را گرفته، شده ام زین غصه محزون
بدنت در، بین گودال، ای عموجان گشته گلگون
قلب من می سوزد - تن من می لرزد
چون که دشمن بر تو - تیغ و نیزه میزد
آه و واویلا