بابا ببین اینجا، من مانده ام تنها / در اوج دلتنگی، در بین این اعدا
ببین در نبودت، صورتم گشته نیلی – به هر لحظه دشمن، زد به طفل تو سیلی
وای، وای، از غم بی دلیلی
بابا بابا، حسین جانم
بابا ببین اینجا، من مانده ام تنها / در اوج دلتنگی، در بین این اعدا
ببین در نبودت، صورتم گشته نیلی – به هر لحظه دشمن، زد به طفل تو سیلی
وای، وای، از غم بی دلیلی
بابا بابا، حسین جانم
شام تار من سحر شد / آمد از ره میهمانم
در بغل می گیرم او را / با دو دست نیمه جانم
با دو چشم، تار و خسته، می کنم او را نظاره
عمه بنگر، بر لبانش، از چه گشته پاره پاره
بشکند دستی که زد سنگ، بر جمال این ستاره
کی یتیمم کرده - کی غریبم کرده
به غم بابایم - کی اسیرم کرده
آه و واویلا
بر روی زانویم، سر نازنینت
بابا، چه کس کرده، تو را اینچنینت
چرا لبهای تو خونین است / چه کس پیشانی تو بشکست / دلم را خست
شدم ویرانه نشین، فدای سرت / کبوده صورتم ببین، فدای سرت
بابا ببین ویرانه گردیده سرایم / دیگر نمانده طاقت و صبری برایم / شعر فراقت می سرایم
بابا ببین دل بیقرارم، خوش آمدی باغ و بهارم
من را ببر همراه خود که، تاب فراقت را ندارم
بنگر ندارم گوشواره، گشته لباسم پاره پاره / با ناله و آه جگرسوز، از دوری ات ریزم ستاره