سرمایه ی عمرم چرا در پیچ و تابی / دارم دعا که لااقل قدی بخوابی / تو تشنه ی یک جرعه آبی  

رفته عمویت سوی علقم، تا آورد مشکی پر از آب

غصه نخور ای نازنینم، لالایی اصغرم بخواب  

ای وای اگر سقای لشکر، آبی به همراهش نباشد /  دارم دعایی دیگر ای کاش، باران بر این صحرا ببارد

دستان سقا بر زمین افتاده ای وای / زین ماجرا شش ماهه عطشان مانده ای وای / ذکر وداعش خوانده ای وای

اشکت چرا بالا گرفته، « هل من معین » را تا شنیدی

شش ماهه ام برگو به مادر، در حرف بابایت چه دیدی

رفتی و بر دستان بابا، پرپر زدی ای نازنینم / دیگر از این پس پشت خیمه، بالای قبرت می نشینم

دانلود سبک