مراسم عزاداری شب هشتم محرم 1432 / هیئت کریم آل طاها (ع) – عبدل آباد؛ 12 آذر 1390
تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب
صوت مراسم:
روضه: بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد؛ پخش آنلاین | دانلود
پیش زمینه: چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست؛ پخش آنلاین | دانلود
زمینه: عازم میدونه اکبر؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: علی اکبر ای گل لیلا؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: پا بر زمین مکش جگرم تیر میکشد؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: بند دل زهرا حسین؛ پخش آنلاین | دانلود
شور: جوونیم نذر چشماته؛ پخش آنلاین | دانلود
سرود هیئت: چشمهی اشکه؛ پخش آنلاین | دانلود
روضه پایانی: آه ای توان بال و پرم از قدیمها؛ پخش آنلاین | دانلود
فیلم مراسم:
موجود نیست
متن اشعار:
روضه: بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد
گرچه هزار سال تو را گریه کردهاند
یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد
ما گندم رسیده شهر ری توئیم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه میرویم و فقط گریه میکنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
داغ تو اعظم است تحمل نمیشود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
شاعر: استاد علی اکبر لطیفیان
----------------------------------
گل باغ دل لیلا علی اکبر، علی اکبر
ای به دستت دل بابا علی اکبر، علی اکبر
زینب آیینه و قرآن به روی دست گرفته
شده از عشق تو شیدا علی اکبر، علی اکبر
برو اما پسر من پیش بابا قدمی زن
ای قدمهات چو زهرا، علی اکبر، علی اکبر
تشنه کامی پسر من، پدرت تشنه تر از تو
تشنهات نیزهی اعدا علی اکبر، علی اکبر
لب شمشیر چه کرده که پریشان شده جسمت
پس چه شد آن قد و بالا علی اکبر، علی اکبر
دیده واکن پسر من، سخنی با پدرت گو
بی تو بابا شده تنها علی اکبر، علی اکبر
دشمنم کف زند و من کف افسوس برایت
در دل من شده غوغا علی اکبر، علی اکبر
رخ نهاده به رخ تو خواهر خونجگر من
زینبم میکند آوا: علی اکبر، علی اکبر
نظری کن به اباالفضل که پریشان تو گشته
خون چکان دیده سقا علی اکبر، علی اکبر
شاعر: مجتبی روشن روان
----------------------------
ای چشمت از تمام غزلها قصیده تر
زیباییات به دست خدا آفریده تر
گلبرگهای هست تو را به چه دقتی
آوردهاند تا که شدی برگزیده تر
عقل کسی به قلهی فهمت نمیرسد
یعنی تویی برای همه قد کشیده تر
پیشانی بلند تو آیات بی نظیر
چشمانت از طلوع سحرها سپیده تر
عیناً شبیه فاطمه تو راه میروی
پیش از همه به هست تو کوثر دمیده تر
حالا که میروی و دلم پیر میشود
تو میروی و پشت سر تو دو دیده تر
شاعر: علیرضا لک
-------------------
با هر خداحافظ که در دور و برش ریخت
بال و پر پروانه با خاکسترش ریخت
در پیش روی حسرت چشمان بابا
می رفت و صدها آرزو پشت سرش ریخت
هر جا که بوده کربلا یا در مدینه
با زخم اول، زود قلب مادرش ریخت
او اولین رزمنده بود پس بدیهی است
یک لشگر تازه نفس روی سرش ریخت
آن قدر پاشیده شده گلبرگ هایش
حتی زره طاقت نیاورد آخرش ریخت
آخر نشد بابا بگوید، بی صدا رفت
با ان که هرچه داشت را در حنجرش ریخت
ناباورانه برگ برگِ آرزو را
با گریه بابا در عبای باورش ریخت
شاعر : حسن لطفی
-----------------------
جای برگشتن به خیمه رفت سمت کوفیان
گوییا این بوده تنها آرزوی کوفیان
راه باز کردند تا اکبر بیاید بینشان
عقده ای دیرینه وا شد از گلوی کوفیان
جزر و مد تیغ و شمشیر عدو بی سابقه است
شد پر از خون علی اکبر سبوی کوفیان
بعد از آنکه جای سالم در تن اکبر نماند
صحبت از مرگ حسین شد گفتگوی کوفیان
دشمنی با هر که رنگ و بویی از حیدر گرفت
بر علی سوگند بوده خلق و خوی کوفیان
گوییا زهرا به دنبال علی در کوچه ها
دختر حیدر رود گریان به سوی کوفیان
----------------------------------------
زمین می لرزه فلک می باره
اگه تو غربت یه نفر جون بسپاره
قانون مرگه، نشد نداره
مردن یه بار و احتضارشم یه باره
فقط یه جایی قانون عوض شد
همون جا که جوونو کشتن خنده داره
اونجا برای مرگ یه بابا
یه احتضار نیست به خدا، سه احتضاره
دندون پیمبرو شکستن
فرق حضرت حیدرو شکستن
یا پهلو مادرو شکستن
حرمت سبط اکبرو شکستن
نفرین نکردم حتی برای یه بار
حسین که تو سفره ی حق نمک
رحمت الله واسعه ی فلک
تو معنای حرفش موندم تو شک
یابن سعد قطع الله رحمک
این نفرینش بود، یا اولین احتضار
یکی بگه آخه علی
رحمی به حال
ماه کن ستاره
حسین تو احتضاره
اینقد جلوش قدم نزن
ببین نفس هاش
افتاده به شماره
حسین تو احضاره
دیگه برو که می کشیم
آخه شده تسبیح
تو دستش پاره
حسین تو احتضاره
ای روزگار، میوهی دل که چیدنی نیست
ای روزگار، مرگ جوون خندیدنی نیست
پسر تو میدون گرم نبرده
باباش تو حسرت خوب باهاش وداع نکرده
انگشترو از دستش درآورد
دلش گواهی داده اکبر برمی گرده
شرم چشای سرخ حسینو
زینب تو خیمه می بینه از لای پرده
میگه خدایا صحراست پر از گرگ
یوسف به یعقوب برنگرده خیلی درده
یه وقت دیدن از تو گرد و غبار
چون شیری برمی گرده از شکار
داره میاد از میدون یه سوار
اومد صدای تکبیر علمدار
الحمدلله پاهاش توی رکابه
علی که از مرکب پایین اومد
انگا که آسمون به زمین اومد
عرق حسین به جبین اومد
وقت احتضار دومین اومد
این احتضارش، شرمندگی آبه
لبت خشکه، علی اکبر
می بوسی دست بابا رو
یواش تر
حسین تو احتضاره
مراقب باش، خم که میشی
یه وقت کلاه خودت
نیفته از سر
حسین تو احتضاره
هات لسانک بابا
یعنی تاکم
انگور نداره اکبر
حسین تو احتضاره
ای روزگار، میوهی دل که چیدنی نیست
ای روزگار، مرگ جوون خندیدنی نیست
علی به مرکب تا که سوار شد
غصه ی عالم به دل حسین هوار شد
جای محاسن دست به جگر برد
دشمن تا فریاد زد عجب شیری شکار شد
باغبون اومد پی یه لاله
اما بمیرم دید که صحرا لاله زار شد
رو زانو افتاد، نه به رو افتاد
نه بهتره بگم حسین به احتضار شد
تا حسین افتاد لشگر کف زدن
خودشو می کشوند دور این بدن
پسرم نکن مراعات من
تو رو خدا بابا دست و پا بزن
چیزی نمیگه پسر رو حرف باباش
از حنجر تو خون بالا میاد
گوش میدم ببینم یه بابا میاد
گلم رو گونه ت بو زهرا میاد
ببین به محاسنم حنا میاد
این جمله رو گفت دیگه نیومد صداش
بیا زینب یه کاری کن
نیای حسینم با علی
می میره
حسین تو احتضاره
صدا بزن اباالفضلو
زیر بغل هاشو
بگیره دیره
حسین تو احتضاره
هاشمیا بیاید علی
رو جمع کنید
تنهایی وقت می گیره
حسین تو احتضاره
ای روزگار، میوهی دل که چیدنی نیست
ای روزگار، مرگ جوون خندیدنی نیست
(مداحی حاج مهدی مختاری)
--------------------------------
یا صدام کن یا نگام کن یا نفس بکش شمرده
ببین اینجا غمت اکبر چی به روز من آورده
تا لبت یه جونی داره یه بابا بگو دوباره
تو منو ببر به خیمه چشم بابا دیگه تاره
گل بابا پاشو از جا ابر چشمام داره نم نم
روی گلبرگ رخ تو میچینه دونه شبنم
برگا تو اونکه شکونده دل تنگمو سوزونده
باورم نمیشه بابا از گلم چیزی نمونده
به تماشات به نفسهات خودمو اگر رسوندم
خودمو با صد تغلا روی زانوهام کشوندم
چه قدر شور نگاشون الهی کور شه چشاشون
تو ببر عمه رو تا من نمیرم با خنده هاشون
علی اکبر 4 پسر من
---------------------
برای آنکه بخیزد کمی تقلا کرد
نداشت فایده از نو به خاک و خون جا کرد
دو پلک زخمی خود را گشود با زحمت
غریب کرب و بلا را کمی تماشا کرد
پدر کنار تن او چو ابر میبارید
به اشک و زمزمه آقا عجیب غوغا کرد
گذاشت صورت خود را به صورت اکبر
دوباره مرگ خودش را ز حق تمنا کرد
دل امام دو عالم به یک نظاره شکست
ببین که زخم قدیمی چگونه سر وا کرد
به یاد پهلوی زخمی مادرش افتاد
همین که پهلوی خونین او تماشا کرد
کسی ز خیمه رسید و به روی خود میزد
کسی که کار خودش را شبیه زهرا کرد
بیا برادر پیرم به خیمه برگردیم
امام مردهی خود را دوباره احیا کرد
شاعر: سیدمحمد جوادی
---------------------------
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
پیش زمینه: چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست
چون تو ای لاله در این دشت گلی پرپر نیست
و از این پیر جوانمرده کمانی تر نیست
دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، پلکی
غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست
در کنار تو ام و باز به خود می گویم
نه حسین! این تن پوشیده به خون اکبر نیست
هر کجا دست کشیدم ز تنت گشت جدا
از من آغوش پر و از تو تنی دیگر نیست
دیدنی گشته اگر دست و سر سینه تو
دیدنی تر زمن و خنده آن لشگر نیست
استخوانهای تو و پشت پدر هر دو شکست
باز هم شکر ،کنار من و تو ،مادر نیست
شاعر: حسن لطفی
زمینه: عازم میدونه اکبر
دلم شده زار و مضطر، واویلا / عازم میدونه اکبر، واویلا
جوون رعنای لیلا، دست علی به همرات
افتاده از رفتن تو، لرزه به پاهای بابات
تو میری و چشم بابا، خیره به سمت قدم هات
واویلتا واویلا
شاعر: حسین رضائیان
ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید
واحد: علی اکبر ای گل لیلا
شده پاره پاره پیکر تو ای نگار دلم ای گل لیلا
ببین بعد از تو شدم تنها غرق در ماتم همدم غم ها
مثال علی، شبیه نبی، علی اکبر ای گل لیلا
اذان دیگر بخوان بهرم تا ز صوت تو من بگیرم جان
بیا یک دم چشم خود واکن بین ز غم گشته حال من حیران
زده داغت آتشی بر جان و دل من ای شبه پیغمبر
کند دشمن بعد تو بر جان من بی جان خندهی یکسر
مثال علی، شبیه نبی، علی اکبر ای گل لیلا
قرار از کف دادهام بابا تا که رفتی در مقتل گلها
ز بعد تو آرزو دارم جان دهم من هم ای گل لیلا
میان سوز و عظش اینجا دست و پا در خون میزنی اکبر
شده بابا ارباَ اربا جسمت شبیه یک لالهی پرپر
مثال علی، شبیه نبی، علی اکبر ای گل لیلا
واحد: پا بر زمین مکش جگرم تیر میکشد
پا بر زمین نکش، جگرم تیر میکشد
ای نور دیده، پلک ترم تیر میکشد
گفتم عصای پیری من میشوی، نشد
یاری رسان مرا، کمرم تیر میکشد
ای میوهی دلم چقدر آه میکشی!
این سینه از غمت پسرم، میکشد
با خود نگفتی آخر از این دست و پا زدن
قلب شکستهی پدرم تیر میکشد!؟
پهلوی تو چه زود مرا تا مدینه برد
زخمی کبود در نظرم تیر میکشد
من خیزران نخورده لبم درد میکند
از بس دهان نوحه گرم تیر میکشد
ای پارهی تنم چقدر پاره پارهای!
با دیدنت علی جگرم تیر میکشد
شاعر: وحید قاسمی
واحد: بند دل زهرا حسین
دل می تپد در یاد تو
ای قبلهی دلها حسین
پیچیده در هفت آسمان
ارباب و مولانا حسین
بند دل زهرا حسین
بیچاره ی گیسوی تو
این دل که مانده سوی تو
سجده کن بر روی تو
بی مثل و بی همتا حسین
بند دل زهرا حسین
در سایه ی شید توام
پر بسته ی صید توام
درویش لاقید تو ام
ای شاه او عدنا حسین
چشم دو عالم ابر توست
قلب خدا بی صبر توست
بیت الحرامم قبر توست
ای پیر مه سیما حسین
بند دل زهرا حسین
آرزوی ما کربلاست
این سینهی ما پر بلاست
زائر درگاهت خداست
ای صاحب دلها حسین
شور: جوونیم نذر چشماته
جوونیم نذر چشماته - قلب من مست صهباته
همه هستم فدای اون - قامت و قد و بالاته
در ازل در به در گشتم / چشم به راه سحر گشتم
تا شدم نوکرت ارباب / بهترینِ بشر گشتم
ثارالله حسین حسین ثارالله
سالار زینب
شاعر: حسین رضائیان
ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید
سرود هیئت: چشمهی اشکه
چشمهی اشکه، تشنهی نوره
چشمایی که منتظر روز ظهوره
هر جمعه دل عاشق ما ندبه میخونه
بی تاب غم حضرت موعود میمونه
دل مانده و عهدی / با حضرت مهدی
شور و حماسه، پاکی و ایمان
خورده گره با غزل نام شهیدان
با یاد علی اکبرای راه خمینی
پر میزنه دل تا حرم سرخ حسینی
ماییم و ولایت / تا وقت شهادت
ناله و گریه، سوز تو سینه
بشم تو هیئتت دعام همینه
گریان غم فاطمهایم و آل زهرا
در سایهی بیرق کریم آل طاها
روضه پایانی: آه ای توان بال و پرم از قدیمها
آه ای توان بال و پرم از قدیمها
دنبال عشق تو در به درم از قدیمها
فهمیده ام درست همین چند لحظه پیش
در گریه بی اراده ترم از قدیمها
وقف تو بوده است همه خاندان من
اجداد مادر و پدرم از قدیمها
سرها زدم به عرش خدا از حسینیه
با نوحههای شعله ورم از قدیمها
حرف یکی دو تا سه نفس نیست زخم غم
داغ تو خورده بر جگرم از قدیمها
دست مرا بگیر و ببر تا به کربلا
ای قبله گاه چشم ترم از قدیمها
شاعر: علیرضا لک
اطلاعیه مراسم:
موجود نیست