مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی / هیئت محبان العباس (ع) – علیآباد؛ 5 دی 88
تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب
صوت مراسم:
زمینه: حسین عزیز زهرا؛ پخش آنلاین | دانلود
شور: حسین عزیز زهرا؛ پخش آنلاین | دانلود
آوا: دعا کنید ای فرشتگان؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: دعا کنید ای فرشتگان؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: دارد این دم کربلا حالی عجیب؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: ای زینت دوش نبی؛ پخش آنلاین | دانلود
شور: مادر بیا و بر حسین خود نظاره کن؛ پخش آنلاین | دانلود
روضه پایانی: گلی گم کردهام؛ پخش آنلاین | دانلود
روضه پایانی: برادرجان سلیمان زمانی؛ پخش آنلاین | دانلود
فیلم مراسم:
موجود نیست
متن اشعار:
زمینه: حسین عزیز زهرا
غریب، حسین
حسین، عزیز زهرا
ای غیرت خدایی، ای روح آشنایی
میمیرم از جدایی، ای عشق کربلایی
درد جدایی ما، درمان دگر ندارد
دل از غم تو ای یار، هر لحظه جان سپارد
بمان تو جای خواهر، ای یادگار حیدر
من جای تو برادر، روم به سوی مادر
من از تبار یاس و، نیلوفری کبودم
هستی خود برادر، نذر غمت نمودم
ای همسفر تو بی من، عزم سفر نمودی
رفتی و عالمی را، خونین جگر نمودی
هرچه که در قفایت، گفتم تو رفتی اما
تا این که گفتم آن دم، مهلاً عزیز زهرا
به احترام مادر، برگشتی ای حبیبم
تا حنجرت ببوسم، ای دلبر غریبم
از تو سکینه خواهد، او را بَری مدینه
من یک اشاره از تو، خواهم به سوی سینه
تا که اشارهی تو، شود آرامش دل
گردم سنگ صبورت، زین جا تا بین محمل
آیا شود به مقتل، افتم به خاک پایت
اذنی تا که به جایت، خواهر شود فدایت
من بی تو جان ندارم، نام و نشان ندارم
سامان من مرو که، بی تو سامان ندارم
من زینب تو هستم، در ماتمت نشستم
از غصهات حسین جان، رفته تمام هستم
جانم رسیده بر لب، بی تو میمیرم ای یار
دار و ندار زینب، دیگر خدانگهدار
شاعر: محمدعلی شهاب
واحد: دعا کنید ای فرشتگان
دعا کنید ای فرشتگان، سحر نگردد شب حسین
که میرود شاه تشنه لب، نمیرود زینب حسین
کبوتران، زمان پرواز آخر است
که مقصد، تمامشان حوض کوثر است
حسین ارباب من
جوان رعنا که در حرم، کفن به تن کرده اکبر است
پرستوی تشنهی حسین، مگر مهیای خنجر است
بگو به من، که عصر فردا چه میشود
حسین من، بگو که با ما چه میشود
حسین ارباب من
ز یک طرف هر گلی نمود، چو هست خود نذر باغبان
ز یک طرف لالهای نمود، دو دست خود نذر باغبان
دلاوران، اگرچه دریای غم شدند
به یاری، حسین همه هم قسم شدند
حسین ارباب من
شاعر: محمد عظیمی
واحد: دارد این دم کربلا حالی عجیب
دارد امشب کربلا حالی عجیب
دختری گریان طفلی بیشکیب
هرچه باشد شور تنها امشب است
آخرین شام حسین و زینب است
دختری سر روی پای باب داشت
چشم بر بابا ولیکن خواب داشت
یک نفر در حال قرآن خواندن است
یک نفر در فکر جنگ و ماندن است
یک نفر غرق نماز است و نیاز
غرق گریه ناله و سوز و گداز
یک نفر مینوشد از شادی شراب
آنطرف پیچیده بانگ آب آب
یک نفر لبریزِ از احساس بود
پاسبان خیمهها عباس بود
یک نفر خار از زمین ها میکَنَد
بوسهها بر روی طفلان میزند
یک نفر در حال گریه بیقرار
میکشد در پشت خیمه انتظار
کینهها بسیار در دل داشتند
نعل اسبان را ز نو برداشتند
نقشه شان تنها اسارت بود و بس
فکر آنها فکرِ غارت بود و بس
کودک شش ماههای رفته بخواب
یک نفر آماده میسازد طناب
شمر افتاده کناری مستِ مست
او به خون یارِ زینب تشنه است
یک نفر گفتا زره مال من است
گوشواره جزء اموال من است
یک نفر گفتا اگر سر میبُری
مال من تنها بود انگشتری
یک نفر فکرش فقط گهواره بود
در پی یک جانمازِ پاره بود
گفت خصمی معجر از سر میکنم
خیمهها را زود آتش میزنم
یک نفر میگفت دیدن یک طرف
لذت سر را بریدن یک طرف
شاعر: سید امیرحسین میرحسینی
واحد: ای زینت دوش نبی
ای زینت دوش نبی، ارباب خوبم
روی زمین جای تو نیست، ارباب خوبم
خار و خاشاک زمین، ارباب خوبم
منزل و ماوای تو نیست، ارباب خوبم
خاک عالم به سرم، ارباب خوبم
کز اثر تیر و سنان، ارباب خوبم
جای یک بوسه من، ارباب خوبم
در همه اعضای تو نیست، ارباب خوبم
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک
شور: مادر بیا و بر حسین خود نظاره کن
مادر بیا و بر حسین خود نظاره کن
یک دم نظر بر این بدن پاره پاره کن
غریب مادر
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
خورشید آسمان و زمین، نور مشرقین
پروردهی کنار رسول خدا، حسین
شاعر: محتشم کاشانی
روضه پایانی: گلی گم کردهام
گلی گم کردهام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر پیدا کنم زیبا گلم را
به آب دیدگان میشویم او را
گل گم کردهات خواهر منم من
سرور سینهات خواهر منم من
نشانی را که گفتی جان خواهر
که دارد در بدن خواهر منم من
در آن دم زینب غم دیدهی زار
روان اشک از دو چشمان گهربار
شتابان رفت و آن محزون نالان
به سوی قتلگه با حال افکار
صدای آشنائی آمدش گوش
که شد از کف برونش طاقت و هوش
به سوی آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بدید و کرد افغان
شاعر: مرحوم سید حسن کهنموئی
روضه پایانی: برادرجان سلیمان زمانی
اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان در نایابت ندادن
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسم صد چاک نکردن
اگر کشتن چرا مویت کشیدن
چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا بر تن برادر سر نداری
بمیرم من مگر مادر نداری
خودم دیدم حیسن را سربریدن
خودم دیدم که در خونش کشیدن
خودم دیدم گلوی اصغرم را
خودم در ورکشیدم اکبرم را
وای حسین - وای حسین
تموم زندگی مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه
مگه هر کی بد شد دل نداره
مگه عشقت برام حاصل نداره
مگه ادم بدا عاشق نمی شن
اطلاعیه مراسم:
موجود نیست
تصاویر مراسم:
موجود نیست