مداحی شهادت امام صادق (ع) / هیئت کریم آل طاها (ع)؛ 7 مرداد 94
تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب
صوت مراسم:
روضه: بوی غربت همیشه میآید؛ پخش آنلاین | دانلود
زمینه: امام صادق کشته شد؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: سبط احمد جان پیغمبری؛ پخش آنلاین | دانلود
واحد: السلام ای نور در نور آفتاب؛ پخش آنلاین | دانلود
شور: گرد حرم دویدهام؛ پخش آنلاین | دانلود
روضه پایانی: نفس بده که نفس پای این علم بزنم؛ پخش آنلاین | دانلود
فیلم مراسم:
موجود نیست
متن اشعار:
روضه: بوی غربت همیشه میآید
بوی غربت همیشه می آید
از سر قبر بی چراغ کسی
دل شهر مدینه میسوزد
با تب شعله های داغ کسی
جان عالم فدای قبری که
غیر خورشید سایبانش نیست
نه ضریحی نه سقف آینه ای
بر سرش غیر آسمانش نیست
دل من باز روضه میخواند
روضه ی غربت شقایق را
روضه ی حرمت و شکستن آن
روضه ی گریه های صادق را
روضه ای را که باز میخواهند
پر پروانه را بسوزانند
اصلاً انگار عادت اینهاست
نیمه شب خانه را بسوزانند
داغیِ سینه میکند باور
با نفس هاش آه سردی را
خاک این کوچه ها نمی فهمند
غربت اشک پیرمردی را
پیرمردی که سوز آتش را
ساکت و بی کلام حس میکرد
پیرمردی که درد غربت را
مثل نبضش مدام حس میکرد
وحشیانه هجوم آوردند
کودکت داشت ناله سر میداد
وسط کوچه دست بسته تو را
تا کشیدند امامه ات افتاد
بی عبا ، قد خمیده ، چون زهرا
پا برهنه ز خانه ات بردند
ای محاسن سپید آل رسول
خون دل اهل خانه ات خوردند
بین آن کوچه ای که باریک است
چه غم گریه آوری داری
از زمین خوردن تو فهمیدم
بی کسی، ارث مادری داری
ارث آن مادری که در کوچه
صورتش در هجوم سیلی بود
بعد آن ضربه سخت وا میشد
پلکهایی که شد سیاه و کبود
ولی آقا خیالتان راحت
بین آن کوچه ظلم باطل شد
معجر مادر زمین خورده
بین صورت و دست حائل شد
شاعر: مسعود اصلانی
-------------------------
باز هم نوبتِ مدینه شد و
در غَمَش باز کربلا میسوخت
باز در کوچه یِ بنی هاشم
خانه ای بین شعله ها می سوخت
نیمه شب ریختند در خانه
مو سپیدی به ریسمان بستند
درِ آتش گرفته را اما
ناگهان رویِ کودکان بستند
به پَرِ دامنی در این دسته
آتشِ چوبِ شعله وَر نگرفت
پدر از خانه رفت شَکرِ خدا
پهلویِ او به میخِ در نگرفت
نفسش بند آمده، نامرد
در پِیِ خود دوان دوان نَبَرش
پیرمرد است میخورد به زمین
بینِ کوچه کِشان کِشان نبرش
شرم از رنگِ این محاسن کن
رحم کُن حالِ کودکانش را
این چنین رفتن و زمین خوردن
درد آورده اُستخوانش را
حق بده که به یادِ او انداخت
گَرد و خاکی که بر محاسن داشت
مادرش را که تا درِ مسجد
داغِ بابا عزای محسن داشت
حق بده که به یادِ او انداخت
عرقِ سردِ رویِ پیشانیش
خونِ رویِ جبینِ جدش را
عمه و رنجِ کوچه گردانیش
حق بده که به یادِ او انداخت
عمه اش را گُذر گُذر بردند
از مسیری که ازدحام آنجاست
یعنی از راهِ تنگ تر بردند
حق بده که به یادِ او انداخت
گیسوانش که خاک آلوده اند
گیسویی را که در دلِ گودال
غرقِ خون رویِ خاک ها بودند
رویِ این کوچه ای که از سنگ است
همه جایش نشانیِ او بود
یادِ یک حنجر است این دفعه
نوبتِ روضه خوانی او بود
هرچه او بیشتر نَفَس میزد
بیشتر می زدند زینب را
تیغ شان مانده بود در گودال
با سپر می زدند زینب را
سَرِ شب کودکان همه در خواب
تا سحر میزدند زینب را
یک نفر در میان گودال و
صد نفر میزدند زینب را
شاعر: حسن لطفی
زمینه: امام صادق کشته شد
دلها به غم آغشته شد
امان از این غم ، امان از این غم ، واغربتا وای وای وای
امام صادق کشته شد
امان از این غم ، امان ازین غم ، واغربتا وای وای وای
به ناله و اشک روان / زهرا شده مرثیه خوان / وای وای وای
مدینه شد ماتم سرا / واویلتا واویلتا / وای وای وای
دلم گرفتار تو - عالم عزادار تو
شیع بود تا آخر - آقا هوادار تو
شده همه آوازم - شده دم پروازم
یه روز میام آقا جون - حرم برات می سازم
واغربتا یا مولا
******
اون دشمن پست پلید
امان از این غم ، امان ازین غم ، واغربتا وای وای وای
این پیر ِ مرد و می کشید
امان از این غم ، امان ازین غم ، واغربتا وای وای وای
دل ِ شکسته بردنش / با دست ِ بسته بردنش / وای وای وای
کشیدنش تو کوچه ها / پای برهنه بی ردا / وای وای وای
شدی عزادار اون شب - به یاد عمه زینب
به یاد داغ شام و - کوفه شدی جون بر لب
یاد رقیه کردی - چقدر تو گریه کردی
لعنت به ظلم و جور - بنی امیه کردی
واغربتا یا مولا
******
آقا دلت بود مبتلا
امان از این غم ، امان ازین غم ، واغربتا وای وای وای
به غصه های کربلا
امان از این غم ، امان ازین غم ، واغربتا وای وای وای
به یاد اون دور از وطن / شَیبُ الخضیب ِ بی کفن / وای وای وای
شدی عزادار حسین / شاه تموم عالمین / وای وای وای
***
ای کشته ی دور از وطن
دور از وطن وای، دور از وطن وای، دور از وطن، وای وای وای
ای تشنه ی صدپاره تن
ای بی کفن وای، ای بی کفن وای، ای بی کفن، وای وای وای
شبهای جمعه فاطمه / با ناله و با زمزمه / وای وای وای
گوید حسین من چه شد / نور دوعین من چه شد / وای وای وای
چشمای زینب خونه - اشک علی بارونه
مادر براش میخونه - حسین غریب مادر
داغ تو کرده پیرم - انقد زبون میگیرم
آخر برات میمیرم - حسین غریب مادر
حسین غریب مادر
شاعر: 3 بند اول: حاج امیر عباسی / بند آخر: حاج محمد صمیمی
واحد: سبط احمد جان پیغمبری
سبط احمد جان پیغمبری نور چشم و زاده ی حیدری
وارث روضه های (مادری)3
بیقرارم میکنه اسم مدینه
آرزو داره دل اون روز و ببینه
روی خاکا تو بقیع میزنه سینه
سیدی یابن الزهرا ، امام صادق
******
شیعه و شاگرد این مکتبیم عمریه که در تاب و در تبیم
ما همه جان بر کف (زینبیم)3
عشق زینب تو رگ و توی خونمه
سینه زدن از غمش آب و نونمه
روضه شام بلا قاتل جونمه
سیدی یابن الزهرا ، امام صادق
******
آرزوی قلب شیعه اینه حک کرده ایم آقا روی سینه
سینه زنون بیاییم (مدینه)3
شیعه بر مذهب تو مولا می نازه
دل به سوز و ماتمت آقا می بازه
آخرش حرمت و مولا می سازه
سیدی یابن الزهرا ، امام صادق
شاعر: محمد زنجانی
واحد: السلام ای نور در نور آفتاب
السلام ای نور در نور آفتاب
السلام ای نور چشم بوتراب
السلام ای ششمین شمس ودود
ای که هستی علت بود و نبود
السلام ای مذهبت آیین ما
ای گدایت دیده ی مسکین ما
شاعر: حسین رضائیان
ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید
شور: گرد حرم دویدهام
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی شود
مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی شود
اگر جدائی اوفتد میان جسم و جان من
قسم بجان تو دلم از تو جدا نمی شود
گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می کنم
ورنه زدیده ام عبث اشک رها نمی شود
گرد حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام
هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود
کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی رود
پیرو خط کربلا اهل خطا نمی شود
عمر گذشت، وانشد راه زیارتت به من
حاجت این شکسته دل چرا روا نمی شود
جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله
رأس بریده بر کسی راهنما نمی شود
ای بدن تو غرق خون وی سر و روت لاله گون
با چه خضاب کرده ای خون که حنا نمی شود
کرب و بلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی
هیچ کجا به سختی شام بلا نمی شود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جای سر بریده در طشت طلا نمی شود
شاعر: حاج غلامرضا سازگار
-------------------------------
به سینه هر که تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد
کسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد
بدون عشق تو عالم کجا بها دارد
به غیر تو که کَرَم می چکد ز انگشتت
کجا پادشهی این همه گدا دارد
تو همچو من سر کویت هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد
بزن به تیغ و بسوزان دست بادم ده
بیا که این دل عاشق سر بلا دارد
اگر چه پا نزدم صحن کربلای تو را
دلش خوش است حضوری به روضه ها دارد
به عرض یار رسانید ای سبک روحان
میان قافله جایی برای ما دارد؟
چو می رسد دلم از گردش زمانه به تنگ
دعا و عرض سلامی به کربلا دارد
همه ز لطف حسین است آبرو داریم
گدا هر آنچه که دارد ز پادشاه دارد
روضه پایانی: نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که نفس پای این علم بزنم
نفس بده که فقط از حسین دم بزنم
سرم فدای قدمهات آرزو دارم
که سرنوشت خودم را بخون رقم بزنم
سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم
کنار سینه زنان چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم
هزار حاجتم اما رسیده ام امشب
که چشم بر قدم صاحب علم بزنم
نفس بده که ز شب تا غروب تاسوعا
میان نوحه کنانت دوباره دم بزنم
شاعر: حسن لطفی
اطلاعیه مراسم:
تصاویر مراسم:
موجود نیست