روضه سالروز تخریب بقیع / هیئت کریم آل طاها (ع) - 14 تیر 96
تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب
صوت مراسم:
روضه: برگرد ای توسل شب زنده دارها: پخش آنلاین | دانلود
فیلم مراسم:
موجود نیست
متن اشعار:
روضه: برگرد ای توسل شب زنده دارها
برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریهی چشم انتظارها
از یک خروش نالهی عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»
یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
ما را به جبر هم که شده سربه زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها
یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها
شب ها بدون آمدنت صبح ظلمت اند
برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند
ای ایّها العزیز تمام ندارها
شاعر: علی اکبر لطیفیان
---------------------------
درد دل ما بی تو فراوان شده آقا
دل ها همه امروز پریشان شده آقا
بد می گذرد زندگی مردم دنیا
بی تو همه ی سال ، زمستان شده آقا
ای باب نجات همگان دست بجُنبان
تو نیستی و بد شدن آسان شده آقا
آرامش دنیای نفس گیر ، کجایی
بدجور جهان بی سر و سامان شده آقا
حال دل بیچاره ما تا تو نباشی
مانند بقیعی است که ویران شده آقا
داده است به ما سوختگان جانِ دوباره
رویای بقیعی که چراغان شده آقا
ای کاش نمیریم و ببینیم که آنجا
چون کرببلا یا که خراسان شده آقا
شاعر: محمدحسین رحیمیان
--------------------------------
خواب دیدم که دلـم در حـَرمت عـازم بود
دور تـا دور حـرم پُر ز بـنـی هاشم بـود
دور تـا دور بقـیـع صحن و سـرای زیبـا
تولیت دار حـرم هم پسـرت قـاسم بـود
در بـرت حاتم طایى زده زانـوى ادب
بـر دلـش شـوق گدایىِ شما دائـم بـود
انیبـا در حـَرمت جمله پناهنـده شـده
مـَلَـک وحى درِ خانه تـان خادم بـود ...
بـی حـرم هستى و مـرغ دلـم آوارهى توست
این خیالات بـراى دل مـن لازم بـود
شاعر: مصطفی محمدی
---------------------------
یه مدینه، یه بقیعه
یه امامی که حرم نداره
سینه زن ها؛ کسی نیست تا
روی قبرش یه دونه شمع بذاره
امون ای دل… امون ای دل
امون ای دل؛ امون از غریبی
دلِ بیتاب، دیگه شد آب
که تو آفتاب نه سایهبونی داره
نه یه خادم، نه یه زائر
نه کنارش یه روضه خونی داره
امون ای دل… امون ای دل
امون ای دل؛ امون از غریبی
--------------------------------
وقت ظهور آن دو نفر را بیاوریم
آتش زنیم و هدیه به آن شعله ها کنیم
بعد از ظهور منتقم آل فاطمه
فکری برای مرقد خیرالنسا کینم
--------------------------------------
شهر آبستن غمهاست خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند
بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟
نکند خانهی مولاست خدا رحم کند
همهی شهر به این سمت سرازیر شدند
در میان کوچه دعواست خدا رحم کند
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
مادر افتاد و پسر رفت ز دست، درد این است
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد
در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند
ماجرا کاش همان روز به آخر میشد
تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند
غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت
روضهی ام ابیهاست خدا رحم کند
شاعر : یاسر مسافر
------------------------
غم پنهانی دل را به اشک خود دوا کردم
چو مرغی نیمه جان هرشب دراین لانه نواکردم
مبادا با خبر گردد زحالم دختر زارم
همه شب بستر خود را ز زینب هم جدا کردم
چنان آثار سیلی بر رخ زردم به جا مانده
که حتی روی خود مخفی ز چشم مرتضی کردم
من از سویی علی را میکشیدم دشمن از سویی
غلاف تیغ باعث شد که دامانش رها کردم
(یا: چنان قنفذ مرا میزد که دامانش رها کردم)
همه گفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا
سر قبر عمویم رفته از دل عقده وا کردم
نماز عشق را خواندم به پشت درب این خانه
ولی من سجدهی خود را میان کوچهها کردم
عزیزانم کنار بسترم، آمین همی گفتند
ولی دیدند من از بهر مرگ خود دعا کردم
-----------------------
خوشی ز عمر ندیده خدانگهدارت
صنوبری که خمیده خدانگهدارت
قرار بعدیمان کربلا دل گودال
کنار رأس بریده خدانگهدارت