مداحی شب 23 رمضان (مناجات و احیا) / هیئت کریم آل طاها (ع)؛ نازی آباد - 9 تیر 95
تصاویر، صوت و فیلم مراسم + متن اشعار در ادامه مطلب
صوت مراسم:
روضه: در وسط کوچه تو را میزدند؛ پخش آنلاین | دانلود
مناجات: فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی؛ پخش آنلاین | دانلود
مناجات: احیا و قرآن به سر؛ پخش آنلاین | دانلود
فیلم مراسم:
موجود نیست
متن اشعار:
روضه: در وسط کوچه تو را میزدند
در وسط کوچه تو را میزدند
کاش بجای ِ تو مرا میزدند
گوشهی چشم تو چرا شد کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینهی زهرای من
خیز و ببین خانهی خاموش من
نالهی طفلان سیه پوش من
-----------------------------
شهر آبستن غمهاست خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست خدا رحم کند
بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟
نکند خانهی مولاست خدا رحم کند
همهی شهر به این سمت سرازیر شدند
در میان کوچه دعواست خدا رحم کند
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
مادر افتاد و پسر رفت زدست، درد این است
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد
در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند
ماجرا کاش همان روز به آخر میشد
تازه آغاز بلاهاست خدا رحم کند
غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت
روضهی ام ابیهاست خدا رحم کند
شاعر : یاسر مسافر
------------------------
غم پنهانی دل را به اشک خود دوا کردم
چو مرغی نیمه جان هرشب دراین لانه نواکردم
مبادا با خبر گردد زحالم دختر زارم
همه شب بستر خود را ز زینب هم جدا کردم
چنان آثار سیلی بر رخ زردم به جا مانده
که حتی روی خود مخفی ز چشم مرتضی کردم
من از سویی علی را میکشیدم دشمن از سویی
غلاف تیغ باعث شد که دامانش رها کردم
(یا: چنان قنفذ مرا میزد که دامانش رها کردم)
همه گفتند یا شب گریه کن یا روز یا زهرا
سر قبر عمویم رفته از دل عقده وا کردم
نماز عشق را خواندم به پشت درب این خانه
ولی من سجدهی خود را میان کوچهها کردم
عزیزانم کنار بسترم، آمین همی گفتند
ولی دیدند من از بهر مرگ خود دعا کردم
---------------------------------------------
ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی
سوزاندیام چنان و چنینن کارگر شدی
عمری به انتظار نشاندی مرا ولی
شادم که لااقل تو ز من باخبر شدی
بگذار تا که با تو بگویم حدیث خویش
شاید دلِ گرفتهام آرام تر شود
میخواستم که عقده گشایم ز دل ولی
ترسم که شعلههای تو هم بی اثر شود
آن سان غریب ماندهام اینجا که طعنهها
تنها تسلیام همه ایام میدهند
اما هزار شکر سلام و جواب هست
بر سلام من همه دشنام میدهند
عمریست لب گزیدهام وگریه کردهام
جایی که هیچ گریه برایم نمیکنند
عمریست خواب خوش به دو چشمم نیامده
کابوسهای کوچه رهایم نمیکنند
یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
دردی که گیسوان حسن را سپید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
سیلی زنی امید مرا نا امید کرد
ای کاش جان دهم که ببینم به راه خویش
آن را که دردهای مرا زنده میکند
انگار دشنه بر جگرم سخت میزند
وقتی مغیره بر نظرم خنده میکند
شاعر: حسن لطفی
----------------------
دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت
عزیزم زخم بستر درد دارد
نباید دست زد بر عضوهایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیدهی تر درد دارد
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریشان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
شاعر: محسن عرب خالقی
-------------------------------
مادر قسم به سورهی کوثر بلند شو
مادر تو را به جان پیمبر بلند شو
مادر تو را به سیلی و من را به یک لگد
دشمن زمین زده ولی آخر بلند شو
و...
شاعر: حسین رضائیان
ادامه شعر در آدرس پیش رو: کلیک کنید