مناجات با خدا – شب های قدر – زمزمه
شب قدر و، شب راز و نیاز اومد
شب اشک و، شب سوز و گداز اومد
درِ خونه ت، دوباره اومدم مولا
نگاهم کن، حالا که اومدم اینجا
خطا کارم، به لطف تو بدهکارم
ولی بازم، خدایا من دوستت دارم
رفیق من، دلم تنگه پریشونم
تو میدونی، پشیمونم پشیمونم
زمین خوردم، کمک کن این دلم پاشه
نگاهم کن، دل تنگ من احیا شه
قبول دارم، خطاکارم خطاکارم
قبول دارم، فقط بار بدی دارم
تو مختاری، بسوزونم سیاهم کن
ولی مولا، برا یک بار نگاهم کن
غلط کردم، که دل به غیر تو بستم
ولی مولا، پشیمون از خطام هستم
نگاهم کن، که خیلی بی پناهم من
قبولم کن، اگرچه پرگناهم من
قسم میدم، به فرق زخمی حیدر
که دستامو، بگیری این شب آخر
قسم میدم، به اون دستی که شد بسته
به اون آقا، که شد از زندگی خسته
قسم میدم، به اون چادر که شد خاکی
به اون در که، شده از آدما شاکی
بیا فضه، بیا که محسنو کشتند
بگو فضه، چیا به مرتضی گفتند
قسم میدم، به اون آقا که تو گودال
تنش زیر، سم مرکب شده پامال
قسم میدم، به اون گوشواره که بردند
قسم میدم، به اون گهواره که بردند
قسم میدم، به اون انگشت و انگشتر
به فریادی، که میزد دختر حیدر
قسم میدم، به مشک پاره ی عباس
به اون مشکی، که شد آواره ی عباس
کریم العفو، الهی بالحسین العفو
سلام آقا، امام مهربون من
سلام آقا، رفیق هم زبون من
همین امشب، برای من حرم بنویس
دلم تنگه، حرم واسه منم بنویس
دلم میخواد، بیام تو صحن گوهرشاد
بیام یک شب، کنار پنجره فولاد
تا وقتی که، تو رو دارم چه غم دارم
آقاجونم، به لطف تو امیدوارم
سلام آقا، من از روی تو شرمندم
چیا دیدی، آقاجونم تو پرونده م
هزار ساله، شدی آواره ی صحرا
دیگه برگرد، بیا ای یوسف زهرا
با زشتی هام، شدم من مایه ی ننگت
بمیرم من، برای اون دل تنگت
همه چیزم، تو دستای توئه مولا
قبولم کن، قبولم کن گل طاها
بیا مولا، بیا ای یوسف زهرا