مداحی شب سوم ماه محرم - حضرت رقیه (س) - زمینه
تو خرابه محشر کبری به پا شد ناگهان / یه سه ساله دختری یاد باباش افتاده بود
گریه می کرد و می گفت چرا بابام نیومدش / گفته بود امشب میاد، خودش بهم قول داده بود
بیا، بابا من رو ببر - چرا، بی من رفتی سفر - بیا، اشک من رو بخر
حسین، بابا بابا حسین
طشت زر اومد میون خرابه واویلتا / سه ساله سر باباشو به روی دامن گرفت
باباجون خوش اومدی چرا لبات خونی شده / چه کسی تو این کوچیکی بابامو از من گرفت
سلام، بابای سرجدا - بگو، بی من رفتی چرا - دیگه، تنهام نذار بابام
بابا، اینا خیلی بدن - به من، حرفای بد زدن - ببین، منو کتک زدن
حسین، بابا بابا حسین