شد شام آخر تو، قلبم در گیر و داره
اجازه بده زینب، سر رو شونت بذاره
دلبرم پیشم بمان - برادرم پیشم بمان
یادگار آخر - مادرم پیشم بمان
یاحسین آقام آقام
شد شام آخر تو، قلبم در گیر و داره
اجازه بده زینب، سر رو شونت بذاره
دلبرم پیشم بمان - برادرم پیشم بمان
یادگار آخر - مادرم پیشم بمان
یاحسین آقام آقام
تو خیمه آخرین شب، حرف مرد عمل بود
ذکر لب های قاسم، « أحلی من العسل » بود
این قبیله کوثرن - از همه دل می برن
بچه های فاطمه - در شجاعت حیدرن
یاحسین آقام آقام
خوش اومدی خرابه، بابای مهربونم
می گیرمت در آغوش، با دست نیمه جونم
آرزوم بود دیدنت - هر نفس بوسیدنت
تو گل یاس منی - با تبرها چیدنت
وای من بابای من
کاروون گلای، زهرا از راه رسیدن
به شوق دیدن حق، از دنیا دل بریدن
کربلا مهد وفا - قبله گاه عاشقا
مبدأ عشق و جنون - مقصد خون خدا
کربلا یا کربلا
زینب اومد به میدون، اومد یاری دلبر
دسته گلاشو میده، نذر راه برادر
اشک غم رو گونه هام - بار غم رو شونه هام
گرچه من یک مادرم - نذر تو دردونه هام
یاحسین آقام آقام
رفتی عموی خوبم، رفتی تنها به میدون
چرا منو نبردی، حالا موندم پریشون
وقتشه کاری کنم - آبروداری کنم
وقتشه با رفتنم - دینمو یاری کنم
یاحسین آقام آقام
تو کوچه ها پیچیده، عطر ناب غم تو
شُکرُ لله که هستم، گریان ماتم تو
سینه ها غرق بلاست - دل به عشقت مبتلاست
مبدأ ما هیئت و - مقصد ما کربلاست
یاحسین آقام آقام
اومدم فدات بشم عمو حسین // فدای نگات بشم عمو حسین
نامه ی بابامو آوردم برات - اجازه ندی می افتم به پاهات
داری گریه می کنی عموجونم - فدای چکیدن اشک چشات
گریه نکن! طاقت نداره قاسم تو / عموی من! فدای غصه و غم تو
جانم حسین2، عموی خوبم
پسر ارشد شیر جمل اومد به نبرد / زیر لب زمزمه ی « احلی من العسل » رو گفت
با دلاوریش تو میدون اومد و مثل یه شیر / قصه ی نبرد پهلوون تو جمل رو گفت
منم، شیری چون مرتضی - منم، فرزند مجتبی - منم، امید مصطفی
حسین، جانم عمو حسین