ای کوفه قصه ی من، غصه ی من، شنو چه می گویم
دیگر حیدر برود، تا که شود، رها ز هر ماتم
من یتیمان را ببرم / بهرشان خرما ببرم
دگر شدم راحت – خدا نگهدارت
ای کوفه قصه ی من، غصه ی من، شنو چه می گویم
دیگر حیدر برود، تا که شود، رها ز هر ماتم
من یتیمان را ببرم / بهرشان خرما ببرم
دگر شدم راحت – خدا نگهدارت
آسمون دلش گرفته، گمونم میخواد بباره
دلشو تو دست بگیره، هر کی امشب بیقراره
توی کوچه های کوفه، تو یه خونه ی قدیمی
وقت افطار سر سفره، سفره ای خوب و صمیمی
یه بابا مهمون امشب خونه ی دختر کوچیکه
اما از کارای بابا، دل دختر، تیکه تیکه