شام فراقم سحر شد / آمد زمان جدایی
من راهی ام سوی زهرا / ای بانوی من کجایی
من حیدرم حیدرم من - دل از همه می برم من
شام فراقم سحر شد / آمد زمان جدایی
من راهی ام سوی زهرا / ای بانوی من کجایی
من حیدرم حیدرم من - دل از همه می برم من
ای طفل یتیم کوفه ی غم / ای مانده میان کوچه ی غم / ای پیر مریض و دیده بسته / ای فقیر دل غمین و خسته
ای کوفه ی غصه ها و غم ها / ای چاه انیس بی کسی ها / ای میخ در و شانه و مسمار / من رفتنی ام خدانگهدار
فرقم بشکسته، از ضربت شمشیر - آورده یتیمی، از خانه ی خود شیر
عباس دلاور و رشیدم، سر را بنهاده روی دیوار
از گریه ی خود به پا نموده، غوغا به دل حیدر کرار
ای کوفه قصه ی من، غصه ی من، شنو چه می گویم
دیگر حیدر برود، تا که شود، رها ز هر ماتم
من یتیمان را ببرم / بهرشان خرما ببرم
دگر شدم راحت – خدا نگهدارت
آسمون دلش گرفته، گمونم میخواد بباره
دلشو تو دست بگیره، هر کی امشب بیقراره
توی کوچه های کوفه، تو یه خونه ی قدیمی
وقت افطار سر سفره، سفره ای خوب و صمیمی
یه بابا مهمون امشب خونه ی دختر کوچیکه
اما از کارای بابا، دل دختر، تیکه تیکه