شد روز وصل یاران - دل در حسرتِ باران
خیمه، ز تشنگی اسیر بی تابی / لبالب از عزای بی آبی / طفل حرم دچار بی خوابی
وای وای، شش ماهه ی تشنه علی اصغر
شد روز وصل یاران - دل در حسرتِ باران
خیمه، ز تشنگی اسیر بی تابی / لبالب از عزای بی آبی / طفل حرم دچار بی خوابی
وای وای، شش ماهه ی تشنه علی اصغر
سرمایه ی عمرم چرا در پیچ و تابی / دارم دعا که لااقل قدی بخوابی / تو تشنه ی یک جرعه آبی
رفته عمویت سوی علقم، تا آورد مشکی پر از آب
غصه نخور ای نازنینم، لالایی اصغرم بخواب
ای وای اگر سقای لشکر، آبی به همراهش نباشد / دارم دعایی دیگر ای کاش، باران بر این صحرا ببارد